نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 113
درس يازدهم:
قيام حسينى
پس از مرگ معاويه در ماه رجب سال شصت هجرى، خلافت و بلكه
سلطنت به فرزندش يزيد منتقل شد. وى در نخستين اقدام براى تثبيت و تحكيم پايههاى سلطنت
خويش، همه كوشش خود را صرف گرفتن بيعت از شخصيّتهاى اسلامى و رجال سرشناسى كرد كه
در دوران معاويه از فرمان خليفه سرباز زده و ادامه مخالفتشان مىتوانست زمينهساز شورش
و قيام عليه حكومت جديد باشد؛ چه آنكه شرايط سياسى با هلاكت معاويه تغيير كرده و بزرگترين
مانع قيام عليه نظام سلطه از ميان برداشته شده بود.
يزيد نامهاى به «وليد بن عتبه» والى مدينه نوشت و از
وى خواست تا بسرعت از حسين بن على براى وى بيعت بگيرد و در صورت استنكاف، گردن او را
بزند.
هنگامى كه پيك والى نزد امام حسين آمد، حضرت متوجه مرگ
معاويه و سياست جديد يزيد شد از اين رو، جمعى از بستگان و ياران خود را بطور مسلّح
همراه خود به فرماندارى آورد تا در صورت بروز خطر، از امام عليه السلام دفاع كنند.
امام عليه السلام در پاسخ درخواست والى مبنى بر بيعت با
يزيد اظهار داشت از شخصى مثل من بيعت پنهانى پذيرفته نيست، فردا در جمع مردم همه يكجا
تصميم مىگيريم. وليد پذيرفت، ولى مروان با كلمات تهديدآميزى وى را تحريك به دستگيرى
امام عليه السلام كرد. امام عليه السلام با تندى پاسخ مروان را داد و در حالى كه از
اتاق خارج مىشد رو به وليد كرد و فرمود:
اى امير! ما خاندان نبوت و سرچشمه رسالتيم. خانه ما محلّ
آمد و شد ملائكه است.
خداوند (آفرينش را) با ما آغاز كرد و ختام كار (رسالت)
را بر ما گذاشت. و يزيد، مردى بزهكار، شرابخوار و آدمكش است و فسق و فجور را آشكار
ساخته است و كسى چون من با فردى همچون او بيعت نمىكند و ليكن چون ما و شما صبح كنيم
و
نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 113