نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 137
اسلام و رهبران آن براى بار ديگر به اثبات رسانيد، ليكن
با واكنش صريح و قاطع بازماندگان واقعه عاشورا و در رأس آنان امام سجّاد و زينب كبرى
مواجه شد. امام زينالعابدين خطاب به وى فرمود:
اى پسر معاويه و هند و صخر! پيشاز آنكه تو متولد شوى،
نبوت و امامت پيوسته از آن پدران و نياكان من بوده است. جدّم على بن ابىطالب عليه
السلام در غزوههاى بدر، احد و احزاب، پرچمداررسولخدا صلى الله عليه و آله بود؛ درحالىكه
پدر و جدّتو پرچمداركفر بودند .... [1]
اوج مبارزه و افشاگرى امام عليه السلام عليه يزيد در مسجد
شام و در حضور انبوه مردم بود كه بر فراز منبر رفت و به تفصيل سخن گفت و پس از معرفى
خود و انتسابش به رسول خدا صلى الله عليه و آله، امير مؤمنان، حضرت زهرا و امام حسين
عليهم السلام، به بيان امتيازات خود به عنوان اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله پرداخت،
سپس جنايات يزيد در حق خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بويژه پدر بزرگوار خويش و
خاندان او را برشمرد.
سخنان امام عليه السلام مجلس را منقلب كرد چندانكه صداى
ضجّه و گريه از هر گوشه برخاست. يزيد ناچار شد براى قطع سخنرانى آنحضرت به مؤذن دستور
دهد اذان بگويد. [2]
پس از سخنان امام زينالعابدين در مسجد جامع دمشق افكار
عمومى متوجه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله گشت و بسيارى از تبليغات دشمن، خنثى
و نقشههايش نقش بر آب شد. مردم شام كه تا قبل از اين مىپنداشتند، اسرا خارج از دين
هستند، با شنيدن سخنان امام عليه السلام به خطاى خود پى بردند و فهميدند كه آنان خويشاوندان
رسول خدا صلى الله عليه و آله و پرچمداران نهضت مقدس اسلام هستند و يزيد بدون جرم و
دليل قانعكنندهاى پدر وى را به شهادت رسانده و آنان را به اسارت گرفته است.
يزيد پس از رويارويى با موج اهل بيت گرايى توده مردم شام،
حتى زنان حرمسراى خود، ناگزير از تغيير روش و تعديل سياست خود نسبت به اسيران شد و
آنان را در ماندن در شام يا بازگشت به مدينه آزاد گذاشت، ولى آنان بازگشت به مدينه
را برگزيدند.