responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 136

مرا از كشتن مى‌ترسانى؟! مگر نمى‌دانى كه كشته شدن، خوى ما و شهادت، مايه سربلندى و كرامت ما است. [1]

سخنان منطقى و روشنگر امام سجاد و زينب كبرى عليهما السلام و موضع‌گيرى قاطع آن دو بزرگوار در برابر دژخيم كوفه وى را بر آن داشت تا دست به دو اقدام بزند: نخست عمر سعد را احضار كرد و تلاش نمود تا فرمان خويش مبنى بر قتل امام حسين عليه السلام را از او بگيرد [2] تا به گمان خويش در آينده بتواند خويشتن را از گناه كشتن فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله تبرئه نمايد. و ديگر نامه‌اى به يزيد نوشت و در مورد سرنوشت اسيران كسب تكليف كرد.

يزيد دستور داد آنان را به شام بفرستد. [3]

در شام‌

اسيران اهل بيت عليهم السلام پس از كوفه به شام برده شدند. شام بر خلاف كوفه زير سلطه و نفوذ كامل امويان بود. در نتيجه مأموريت قافله‌سالاران كاروان اسارت را با مشكلات بيشترى مواجه مى‌كرد.

اهل بيت عليهم السلام در ميان هلهله و شادى مردم و زخم‌زبانها و نگاههاى تحقيرآميز آنان در روز اول ماه صفر، سال 61 هجرى وارد شام و به كاخ يزيد برده شدند. [4] امام سجاد عليه السلام در آغاز ورود با شهامت و دليرى خطاب به يزيد فرمود:

اى يزيد! چه گمان مى‌برى اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله ما را به اين حال ببيند؟

سخن امام عليه السلام حاضران را منقلب كرد؛ آن چنان كه همگان گريستند. يزيد ناگزير دستور داد زنجير از گردن امام عليه السلام برگرفته و دستبند اسيران را باز كنند. [5] چند لحظه بعد سر مبارك امام حسين عليه السلام را آورده و در مقابل يزيد بر زمين نهادند. يزيد با بيان سخنان كفرآميز و نواختن چوبدستى بر چهره ملكوتى فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله كينه ديرينه خود را با


[1] - بحارالانوار، ج 45، ص 117-118

[2] - همان، ص 118

[3] - لهوف، ص 74

[4] - تحقيق درباره اولين اربعين، ص 40

[5] - اعيان الشيعه، ج 1، ص 615

نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست