نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 207
حكومت خود مىدانست، از اين رو، هنگامى كه اسيران و نيز
سرهاى شهداى فاجعه فخ را نزد او بردند، پس از فرمان قتل اسيران، سراغ باقى انقلابيون
را گرفت، تا آن كه نام موسى بن جعفر به ميان آمد. هادى با خشم گفت:
به خدا سوگند حسين (رهبر قيام فخّ) جز با دستور موسى بن
جعفر بر ضد من قيام نكرده و جز محبّت او، راه ديگرى نپيموده است؛ زيرا پيشوا و صاحب
وصيّت در ميان اين خاندان كسى جز موسى بن جعفر نيست؛ خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم.
[1]
شيعيان- در پى اين اظهارات و مواضع خصمانه هادى، عليه
پيشوايشان- نسبت به جان آن حضرت بيمناك شده از امام خواستند براى در امان ماندن از
شرّ اين ستمگر، براى مدتى در جاى دور دست و پنهان از چشم وى زندگى كند. امام با خواندن
شعرى به ايشان نويد داد كه به همين زودى، ترس و نگرانى آنان برطرف خواهد شد. [2] چند
روزى نگذشت كه خبر مرگ هادى در همه جا پخش شد و پيشبينى امام تحقق يافت. مورخان، مرگ
هادى را در ربيعالاول، سال 170 هجرى نوشتهاند. [3]
قيام حسين بن على
فشارها و آزارهاى بيش از حدّ خلفاى عباسى اين دوره بويژه
هادى نسبت به علويان، آنان را به ستوه آورد و رجال آزاده و دلير بنىهاشم را به مقاومت
در برابر جنايات حكمرانان عباسى واداشت و آنان را به ميدانهاى نبرد كشانيد.
پيشگامان مبارزه مسلحانه عليه ستمگران عباسى محمّد بن
عبداللّه بن حسن و برادرش ابراهيم بودند كه در دوران حكومت منصور قيام كردند. خليفه
عباسى هر چند توانست قيام محمّد و ابراهيم را سركوب كند و اين دو نواده امام حسن را
به شهادت برساند، ليكن هرگز نتوانست پرچمى را كه آنان برافراشتند، سرنگون و مشعل مبارزهاى
را كه برافروختند، بىفروغ سازد. از اين رو در دوران امامت امام كاظم عليه السلام نيز
شاهد