نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 259
شيخ طوسى نام 113 نفر از اصحاب و راويان آن حضرت را نوشته
است [1] كه در ميان آنان افراد زبده و سرشناسى به چشم مىخورد از قبيل: احمد بن محمد
بن ابى نصر بزنطى كه از اصحاب اجماع است [2] و همگان به فقاهت او اعتراف كرده مرسلاتش
[3] را پذيرفتهاند. احمد بن اسحاق اشعرى كه شيخ قمييّين بود و به نمايندگى از سوى
آنان خدمت ائمّه مىرسيد و احكام و دستورها را از امامان مىگرفت و به مردم ابلاغ مىكرد.
[4] ذكريا بن آدم قمّى كه حضرت جواد عليه السلام براى او دعا كرد و او را در زمره ياران
حقشناس و با وفاى خويش بشمار آورد. [5] و على بن مهزيار اهوازى كه از وكلاى خاص امام
بود و آن حضرت براى او دعا كرد و از او به عنوان چهرهاى بىنظير ياد نمود. [6] و محمد
بن اسماعيل بن بزيع. وى هر چند از وزراى دربار عباسى بود ولى همچون على بن يقطين سنگردار
و پناهگاه استوارى براى شيعيان و مورد اعتماد آنان بود و محضر امام كاظم، امام رضا
و امام جواد عليهم السلام را درك كرد. [7]
دوران معتصم
با مرگ مأمون در سال 218 هجرى برادرش معتصم به جاى او
نشست. وى مردى ستمپيشه، خشن و خودكامه بود و از دانش و فرهنگ بهرهاى نداشت.
معتصم برخلاف خلفاى پيشين كه بر اعراب يا نژاد فارس و
ايرانيان تكيه داشتند، تركها را به دستگاه خود جذب كرد؛ زيرا مادرش ترك بود. او مناصب
مهمّ دولتى را به
[2]
- اصحاب اجماع به كسانى گفته مىشود كه همه فقها به صحّت آنچه كه آنان روايت كردهاند
اتفاق نظر دارند. اينانشش نفرند: يونس بن عبدالرحمان، صفوان بن يحيى، محمد بن ابى
عمير، عبداللّه بن مغيره، حسن بن محبوب و احمد بن محمّد بزنطى. البتّه اين شش نفر
بجز آن شش نفر اصحاب اجماعى است كه از ياران ا مام باقر و امام صادق عليهما السلام
هستند (اختيار معرفة الرجال، ص 556، رديف
1050)
[3] - حديث مرسل به حديثى گفته مىشود كه آخرين
راوى آن مذكور نباشد و كسى كه خود حديث را از معصوم نشنيده، بدون وساطت صحابى از
معصوم نقل كند (ر. ك. الدّراية فى علم مصطلحالحديث، شهيد ثانى، ص 47)