نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 269
و آنان را بر آن داشت تا عليه آن حضرت نزد متوكل سعايت
كنند و از او بخواهند هر چه سريعتر امام را از مدينه تبعيد كند.
از گفته مسعودى برمىآيد كه گزارشگران، افراد زيادى بودند.
وى پس از نقل گزارش «بُرَيحه» به متوكل مىافزايد نامههاى ديگرى نيز قريب به مضمون
نامه بريحه براى متوكل فرستاده شد. [1] علاوه بر آن كه در منابع تاريخى از دو فرد مختلف
با دو عنوان به عنوان گزارشگر نام برده شده است: بريحه، متصدى امر نماز در مكه و مدينه
[2] و عبداللّه بن محمّد، متصدى اقامه نماز و امور نظامى در مدينه. [3]
مسعودى محتواى گزارش بريحه به متوكل را چنين نقل كرده
است:
اگر تو را به حرمين نيازى هست على بن محمد را از اين دو
شهر اخراج كن؛ زيرا او مردم را به سوى خود خوانده است و گروه زيادى دعوتش را پذيرفتهاند.
[4]
امام هادى عليه السلام با آگاهى از اين توطئه، نامهاى
به متوكل نوشت و ضمن يادآورى آزارهاى والى مدينه نسبت به خود، گزارشهاى او را دروغ
خواند و خود را از نسبتهاى داده شده برى دانست. [5]
متوكل هر چند در ظاهر به نامه امام هادى عليه السلام ترتيب
اثر داد و براى جلب نظر آن حضرت، والى مدينه را عزل و فرد ديگرى را به جاى او منصوب
كرد؛ ولى تصميم گرفت امام را از مدينه به سامرّا منتقل كند تا بتواند او را بيشتر كنترل
نمايد. بدين منظور يحيى بن هرثمه را با نامهاى براى حضرت به مدينه فرستاد تا امام
را به سامرّا بياورد. [6]
مردم مدينه با آگاهى از تصميم خليفه در برابر آن واكنش
نشان دادند و با ضجّه و ناله، مراتب اعتراض خود را ابراز داشتند. با اين حال پسر هرثمه
مأموريت خود را انجام داد. [7]