نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 217
نظريه همگرايى، انگارهاى به نام «فرهنگ سياسى يا وجدان
سياسى» را تصور مىكند كه شكل گيرى نهادهاى فوق ملّى، متأثر از آن مىباشد. در واقع،
آنچه كه همگرايى، «و بطور خاص همگرايى منطقهاى» خوانده مىشود، ناشى از ضرورتهاى سياسى
و امنيتى محض نبوده، بلكه بروز نوعى فرهنگ سياسى نوين، زمينههاى ايجاد آن را فراهم
كرده است. فرهنگ نوين داراى عناصر و الزاماتى فراتر از ملّىگرايان و ناسيوناليسم مىباشد
و بر انديشه و آرمان فوق ملىگرايى استوار است. اين انگاره نيز مورد انتقاداتى چند
قرار گرفت و مقبوليّت عام نيافت. [1]
نظريه همگرايى، علاوه بر تجزيه و تحليل تئوريك از پديده
همگرايى، تحقق اين آرمان را در قالب «وحدت منطقهاى (منطقهگرايى)»، «وحدت ساختارى
(فدراليسم)»، «وحدت جهانى (يونيورساليسم)» امكان پذير مىداند. وحدت منطقهاى اشاره
به تجانس ارزشى، انتظارات مشترك و تفاهم بر سر اهداف و منافع همگون دارد كه موجب همكارى
و اتحاد بين كشورهاى يك منطقه مىشود. منطقه به طور عمده در برگيرنده قلمرو جغرافيايى
خاصى است كه در جغرافياى سياسى مشخص شده است؛ مانند منطقه اروپايى (اروپاى غربى)، آسياى
جنوب شرقى، آفريقا، آمريكاى لاتين و ....
فدراليسم يا وحدت ساختارى به تجمع و اتحاد دولتها تحت
چتر يك قانون اساسى فدرال اطلاق مىشود. براساس اينگونه وحدت، دولتها با صرفنظر كردن
از قسمتى از حاكميت خود، يك ارگان فراملّى تأسيس مىكنند كه قسمت عمدهاى از حاكميت
ملى بدان تفويض مىشود. همگرايى و وحدت در قالب فدراليسم، نمونههايى مانند ايالات
متحده آمريكا، كانادا، استراليا و سوئيس را شامل مىشود.
وحدت جهانى يا يونيور ساليسم، ايدهاى خوشبينانه نسبت
به توافق و تفاهم ملتها و دولتها بوده كه ابتدا به صورت آرمان حكومت جهانى واحد در
قرن نوزدهم در اروپا مطرح گرديد و سرانجام به شكل سازمانهاى بينالمللى نمود پيدا كرد.
حكومت جهانى واحد، بيانگر دنيايى است كه حاكميت ملّى برچيده شده و همه ملّتها تحت يك
اقتدار
[1] نظريههاى مختلف در روابط بينالمللى، سيفزاده،
ص 203-204.
نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 217