نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 290
اجتناب ناپذير براى حفظ سلامت اخلاقى جوامع و تعيين ملل
پرچمدار تمدن و ترقى تلقى مىكردند. صلح، يك ناكامى و عامل بازدارنده رشد «انسان برتر»
است؛ در حالى كه جنگ، احياگر تمدن و جوامع اصلح است. [1]
اين اعتقاد كه جنگ، ريشه در مسائل اقتصادى دارد، هم در
ميان ليبرالها و هم در نزد ماركسيستها، جايگاهى ويژه دارد. «هابسون» و «جريم نيتام»
از ليبرالها و «ماركس»، «روزا لوكزامبورگ» و «لنين» از ماركسيستها، توجيه و تحليل خود
را از جنگ در ميان جوامع بشرى، بر عامل اقتصاد بنا نهادهاند. توجّه به اين نكته ضرورى
است كه اصولًا تبيين جنگ با نگرش به عامل اقتصادى، به دوران استعمار و امپرياليسم مربوط
مىشود و جنگهاى استعمارى و امپرياليستى، بستر چنين تحليلى را فراهم كردند.
«هابسون» معتقد بود كه مازاد سرمايه در جامعه سرمايهدارى
و لزوم سرمايهگذارى در خارج از اين جامعه، عامل اصلى امپرياليسم و جنگ است. تحليل
هابسون با مشاهده جنگ بوئرها [3] شكل گرفت و تاحدودى خشونت نيروهاى انگليسى در اين
نبرد را بررسى و تبيين كرده بود. [4] «جرمى بنتام» نيز مىگفت: دولتهاى اروپايى عصر
استعمار، مستعمرات را به منزله بازارهاى مصرف صنايع و بازرگانى خود تلقى مىكنند. جستجوى
مستعمرات جديد، علت تجاوز كارى انگليسهاست. «بنتام» رهايى مستعمرات را تنها راه توقف
جنگ اعلام مىكرد. [5]
ماركسيستها، خصلت سودگرايانه نظام سرمايهدارى را عامل
اصلى جنگهاى امپرياليستى بر مىشمرند. در تئورى ماركسيسم، نيروهاى اقتصادى ارجحيت داشته
و نقش تعيين كنندهاى در تحولات و حركت تاريخ دارند. در واقع، تبيين تمامى تحولات
[1] نظريههاى متعارض در روابط بينالملل، ج
1، ص 314-320.
(2)
.rotcaf cimonocE-1
[3] - جنگى كه از سال
1898-1902 بين انگليس و بوئرها
(هلندى الاصلهاى ساكن قسمتى از سرزمين آفريقاى جنوبى) جريان داشت و على رغم مقاومت
بوئرها طى چهار سال، به شكست آنها منجر گرديد.