اميرمؤمنان
صلى الله عليه و آله و سلم در برابر خطاها و حقكشىها سكوت نكرد، بلكه بارها از
حق خود دفاع كرد و اشتباهات را گوشزد نمود. على عليه السلام پس از پايان دوران 25
ساله غصب خلافت، رهبرى حكومت اسلامى را پذيرفت و براى برپايى حق و نابودى باطل
بهپاخاست، اما كسانى كه تاب تحمل عدالت وى را نداشتند، با او به مخالفت برخاستند،
عدهاى سودجو بيعت خود را با او شكستند و خواهان امتيازهاى بيشترى شدند و سرانجام،
جنگ جمل را به وجود آوردند.
عده
ديگرى همچون معاويه و دار و دستهاش كه مىدانستند در حكومت عدل اميرمؤمنان عليه
السلام جايى براى آنها وجود ندارد، از فرمان آن حضرت سرپيچى كردند، عليه وى دست به
تبليغ زدند و جنگ صفين را به راه انداختند. اميرمؤمنان عليه السلام نيز ناچار به
مقابله با آنها پرداخت، ولى سرانجام در آستانه پيروزى بر اثر بروز اختلاف و
دودستگى و ضعف فكرى بعضى از سپاهيان، جنگ صفين بدون دستيابى به نتيجه لازم پايان
يافت و از همان جا شكلگيرى گروهى كه بعدها به نام «خوارج» معروف شدند، آغاز
گرديد.
خوارج
انسانهايى در ظاهر مؤمن و مقدس ولى كجفكر بودند و قدرت تجزيه و تحليل صحيح حوادث
را نداشتند و بر اثر برداشتهاى غلط از قرآن و اشتباه تفسير كردن آيات آن،
انحرافهاى بزرگى پيدا كردند. آنان ابتدا با پيمان حكميتى كه خود بر اميرمؤمنان در
جنگ صفين تحميل كرده بودند مخالفت نموده و رفته رفته دست به شورش زدند و ماجراى
نهروان را به وجود آوردند.