حضرت
آمدند و ادعاى فقر كردند، آن حضرت دستور داد به طور مساوى از بيتالمال به آنها
دادند، امّا يكى از زنها درخواست كمك بيشترى كرد و استدلال نمود كه من از عربم و
اين از موالى. آن حضرت فرمود: من قرآن را خواندم و در آن فضيلتى براى فرزندان
«اسماعيل» (عربها) بر فرزندان «اسحاق» حتى به اندازه بال پشهاى نديدم. [1]
اميرمؤمنان
عليه السلام در برخورد با مؤمنان و ضعيفان بسيار متواضع و خوشاخلاق بود و بر
ستمگران و مستكبران بسيار سخت مىگرفت و درباره آنان فرمود:
به خدا
سوگند براى گرفتن حق ستمديده از ستمگر از روى عدل و انصاف حكم مىكنم و ستمگر را
(مانند شتر كه حلقه در بينىاش مىكنند و او را مىكَشَنْد) با حلقه بينىاش
مىكَشَم تا او را به آبخور حقّ وارد سازم، اگرچه به آن بىميل باشد. [2]
اميرمؤمنان
عليه السلام عدالت را فداى مصلحت نمىكرد و با باندسازى و بستن دهان هابا لقمههاى
بزرگ و تبعيض، مخالف بود. اين روش امام عليه السلام بر عدهاى كه در حكومتهاى
قبلى به تبعيض و حيف و ميل اموال مسلمانان عادت كرده بودند، گران آمد و آنان را به
موضعگيرى عليه حكومت نوپاى وى كشاند، به اين جهت بعضى اشخاص به اصطلاح خيرانديش
نزد حضرت على عليه السلام آمده و درخواست كردند كه به بعضى از بزرگان و اشخاص با
سابقه، سهم بيشترى از بيتالمال بدهد تا از شرّ آنها و