چيز تو
را فريب داد تا به خدا و رسولش پشت پا زده و خلافت را بپذيرى، در حالى كه مىدانى
آنچه را اهل دين بدان احتياج دارند، فاقد هستى.»
ابوبكر
سخنان امام را تصديق كرد و در حالى كه مىگريست، يك روز مهلت خواست تا در اين باره
فكر كند. فرداى آن روز تصميم گرفت، خلافت را در انظار عمومى به اميرمؤمنان واگذار
كند، اما «عمر» مانع شد و گفت: «على تو را سحر و جادو كرده است.» [1]
ب- در مسأله فدك
ابوبكر
پس از استحكام پايههاى حكومت خود، دستور غصب «فَدَكْ» [2] را صادر و كارگران
فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها را از آنجا اخراج كرد.
دختر
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با گروهى از زنان بنىهاشم، به عنوان اعتراض نزد
وى رفته و فرمود: «چرا كارگران مرا از فدك اخراج كردهاى در حالى كه فدك را پدرم
در حال حيات و به امر پروردگار به من بخشيده است.» ابوبكر گفت: آيا براى اثبات اين
ادعا شهود و گواهانى دارى؟ فاطمه زهرا عليها السلام اميرمؤمنان و «امّايمن» را به
عنوان شهود معرفى كرد و آنان شهادت دادند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فدك
را در زمان حياتش به امر خدا، به فاطمه زهرا عليها السلام بخشيده است.
[2] - روستايى است در حجاز كه پس از فتح
خيبر يهوديان آن را به نصف درآمدش، با رسولاللّهمصالحه كردند و چون بدون جنگ و خونريزى
به دست آمده بود، طبق دستور اسلام، ملك شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود
و پيامبر نيز آن را به امر خدا (در سوره اسرا، آيۀ 26) به فاطمۀ
زهرا عليها السلام بخشيد. (احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 90.)