responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درآمدی بر سیره فاطمی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 108

خدا و پيامبر را دوست دارد، خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند؛ كسى كه رضاى خدا را بر خواسته خويش مقدم مى‌دارد، هم اكنون برو سراغ خانه فاطمه.»

عرب، همراه بلال به خانه فاطمه (س) رفت. بعد از سلام و ستايش اهل بيت، وضع خود و موضوع ديدار با پيامبر (ص) را به اطلاع وى رسانيد. [1] حضرت زهرا (س) نخست، پوستى را كه حسن و حسين (ع) بر آن مى‌خوابيدند به عرب داد؛ ولى او نپذيرفت و گفت: «من از گرسنگى نزد تو شكايت مى‌برم و تو پوست گوسفند به من مى‌دهى!»

فاطمه (س) وقتى اين سخن را از او شنيد، گردنبندى را كه يادگار و هديه دختر عمويش حمزه سيدالشهداء بود، به مرد عرب داد و فرمود: «بگير، آن را بفروش. اميد است مشكل تو با آن حل شود.» مرد عرب گردنبند را گرفت و شادمان نزد پيامبر (ص) به مسجد رفت و پس از سخنانى سرانجام، عمار ياسر آن را به بيست دينار و دويست درهم، يك دست لباس و يك رأس مركب خريد و اعرابى، خوشحال از محضر پيامبر (ص) مرخص شد.

عمار گردنبند را به خانه آورد و آن را با مشك معطر ساخت و در برد يمانى گذاشت و تحويل غلامش داد و گفت: «اين گردنبند را به پيامبر (ص) بده، تو را نيز به آن حضرت بخشيدم.»

غلام حضور پيامبر (ص) رسيد و جريان را به عرض آن گرامى رسانيد.

پيامبر (ص) نيز فرمود: «گردنبند را نزد فاطمه ببر و تو را به او بخشيدم.»


[1] . در حديث ياد شده آمده است كه فاطمه و على (ع) همچون خود پيامبر (ص) سه روز بود كه‌گرسنه بودند و چيزى در اختيار نداشتند و پيامبر (ص) اين موضوع را مى‌دانست، با اين حال، مرد سائل را نزد فاطمه (س) فرستاد

نام کتاب : درآمدی بر سیره فاطمی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 108
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست