نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 107
براى پرورش استبداد گران دامن گسترد و ستمگرانى بىرحم
در خود پرورد و همانها بودند كه مسلمانان را از اسلام جدا كردند و از پيشرفت آنان
جلوگيرى نمودند و تمدّن نوبنياد اسلام را به انحطاط كشاندند. از جمله آنها، بنىاميّه،
بنىعباس و مغولان بودند كه در مجموع، هشت قرن متوالى سرنوشت مسلمانان را در اختيار
داشتند.
1- بنىاميّه
دودمان بنىاميّه- كه قرآن مجيد از آن به «شجره ملعونه»
ياد كرده و مورد لعن و تكذيب رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفته است- از نظر
عقيدتى، ماديگرا بودند، ولى به دليل مصلحت انديشى و منفعتجويى، به اسلام گرويدند و
خود را در رديف مسلمانان قرار دادند تا از مزاياى آن برخوردار شوند. بنىاميّه بهصورت
متشكل و حزبى منسجم درآمدند و در زمان حكومت عثمان، پايگاه اجتماعى و سياسى خود را
تحكيم بخشيدند.
معاويه از سال چهلم هجرت و پس از شهادت امام حسن عليه
السلام رسماً زمام امور مسلمانان را در دست گرفت، پس از او پسرش- يزيد بن معاويه- سپس
مروان و بنىعباس، يكى پس از ديگرى بر سر كار آمدند و با رهبرىهاى غلط و اعمال زشت،
اسلام را مسخ كردند، در حدّى كه هيچ پژوهشگرى عملكرد آنها را با اسلام منطبق نمىيابد.
[1] جُرجى زيدان در اين باره مىنويسد:
«بنى اميّه يك هدف، يك مقصد داشت و آن اينكه مانند زمان
جاهليّت، فرمانروا باشند و بس. براى رسيدن به اين هدف، به هر وسيلهاى دست زدند و از
ارتكاب هيچ خلافى خوددارى نكردند و سرانجام هم به مقصود خود رسيدند. بنىاميّه غالباً
به بادهپيمايى و شهوترانى مىپرداخته، به امور كشور نمىرسيدند و در تعيين و انتخاب
واليان و مأموران عالىرتبه دولتى دقت نمىكردند و چه بسا به خواهش كنيزكى يا با دريافت
پولى، بزرگترين ايالت را به اشخاص نالايق و يا ستمكار مىسپردند. [2]
دوران هشتاد و چند ساله حكومت بنىاميّه دوران سياه و
اختناق و جرم و جنايت بود.
1) - علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زينالعابدين
قربانى، ص 354.
2) - تاريخ تمدّن اسلام، جرجى زيدان، ج 2، ص 31 - 32.
نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 107