نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 145
از يك سو، از لحاظ فنآورى نوين و پيچيده فنى و دستگاههاى
جديد اطلاعاتى و ارتباطى، كشورهاى اسلامى را وابسته خود مىكنند، درحدى كه بدون تكيه
بر كشورهاى استعمارگر نتوانند حيات خود را حفظ كنند. سقوط دولت عثمانى در قرن نوزدهم،
مولود اين سياست استعمارى بود. حاكمان وقت كوشيدند با تشبّه به اروپاييان، به مقابله
با آنان برخيزند، اما دچار آن سرنوشت شدند. آنها تصور كرده بودند كه مىتوانند از
طريق پىريزى نوين نهادهاى دولتى بر محور ارتش، نقش خود را خوب ايفا كنند. مبناى سياست
تجدّد مآبى (مدرنيزم)، كه جهان اسلام در چارچوب دولت عثمانى و يا خارج از آن پيشه خود
كرد، متّكى بر اين تصور بود كه ايجاد مؤسّسات و نهادهاى نوين دولتى بهترين روش براى
مقابله با چشمداشتهاى دولتهاى اروپايى است، اما اين انديشه به سرعت، در چنگ منطق
عملى اين مؤسسات- بهاصطلاح- نوين گرفتار شد. انتخاب اين روش تجربه نوسازى را با اشكالات
بزرگى مواجه كرد. [1]
يكىاز راهها دخالت نظامى غيرمستقيم بود كه گاهى از آن
به «جنگهاى كم شدت» تعبير مىشود و آن عبارتاستاز دامنهاى از اغتشاشات داخلى، خرابكارى،
شورش، جنگهاى چريكى، ايجاد رعب، جنگهاى روانى و بىثبات سازى از طريق عمليات پنهانى.
[2]
نمونهاى از عملكرد استعمار:
استعمار در ادامه عملى ساختن اهداف خود، از شيوههاى گوناگون
سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى بهره مىگيرد و با برنامههاى سنجيده پيش مىتازد و
به بُعد خاصّى بسنده نمىكند. چشماندازى به خاطرات تاريخ، نمايانگر اين حقيقت است:
زمامداران مسيحى اندلس از براق بن عمّار، افسر و سردار
مسلمانان، براى بازپس گرفتن اين سرزمين استمداد كردند. او چنين نظر داد: گرچه ارتش
اروپاييان قوى است، ولى با يك حمله نظامى نمىتوان نيروهاى مسلمان را شكست داد؛ زيرا
آنان براى حفظ دين، ناموس و مرزهاى خود، سختتر از آنند كه بتوان به وسيله نيروهاى
نظامى، آنان را مغلوب ساخت، بلكه بهترين راه براى شكست دراز مدت و اخراج آنها از اين
سرزمين،
1) - بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع، ص 333.
2) - همان، ص 280.
نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 145