بحق، گرامىترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به تبع قرآن، برترى
افراد و جوامع را در تقوا مىدانند، افتخار به اصل و نسب، قوم و قبيله و اقوام گذشته
را عملى ناپسند و بدفرجام مىخوانند و مردم را از اين گونه تفكرات بازمىدارند:
«آنانكه به قوميت خود تفاخر مىنمايند، اين كار را رها
كنند و بدانند كه آن مايههاى افتخار جُز ذغال جهنّم نيستند.» [2]
آن حضرت، سلمان ايرانى و بلال حبشى را همانگونه با آغوش
باز مىپذيرفت كه ابوذر غفارى، مقداد بن اسود كندى و عمار ياسر را. ايشان همواره مراقب
بودند كه در ميان مسلمانان پاى تعصّبات قومى كه خواه ناخواه واكنشهايى در ديگران ايجاد
مىكرد، به ميان نيايد.
در جنگ احُد، جوانى ايرانى در ميان مسلمانان بود. او پس
از آن كه ضربتى به يكى از افراد دشمن وارد آورد، از روى غرور گفت: «خُذْها وَ انَا
الْغُلامُ الْفارْسِى»؛ يعنى: اين ضربت را از من بگير كه منم يك جوان ايرانى. پيغمبر
صلى الله عليه و آله احساس كردند كه اين سخن، ديگران را برخواهد انگيخت. فوراً به آن
جوان فرمودند: «چرا نگفتى منم يك جوان انصارى؟» [3] يعنى: چرا به چيزى كه به آيين و
مسلكت مربوط است افتخار نكردى و پاى تفاخر قومى و نژادى را به ميان كشيدى؟!
روزى سلمان فارسى در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله
نشسته بود. عدهاى از بزرگان اصحاب نيز حاضر بودند. سخن از اصل و نَسَب به ميان آمد.
هر كسى درباره اصل و نَسَب خود
1) - سورۀ حجرات (49)، آيۀ 13.
2) - خدمات متقابل اسلام و ايران، ج 1، ص 74، به نقل از:
سنن، ابى داود، ج 2، ص 624.
3) - همان.
نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 32