حضرت
زهرا عليها السلام دفاع از ولايت را نه فقط تا آخرين لحظات عمر كوتاه خود، يك
تكليف الهى مىدانست، بلكه او با وصيت خود، فريادى به بلنداى تاريخ بركشيد و همه
انسانها را تا قيام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)، به دفاع از حريم
ولايت و امامت دعوتكرد. او با وصيت خود، بزرگترين ضربهرا بر پيكر خلافت غاصب زد
تا همه بسيجيان و دلباختگان حقيقت، در برابر غاصبان تاريخ، حرف براى گفتن داشته
باشند.
امير
مؤمنان على عليه السلام در روز آخر عمر حضرت زهرا عليها السلام، به هنگام غروب
آفتاب در كنار بستر آن حضرت نشست. با اينكه امام عليه السلام كوهى از مقاومت و شكيبايى
بود، از ديدن حال فاطمه زهرا عليها السلام به گريه افتاد.
زهرا
عليها السلام چشم گشود و فرمود:
- پسر
عم! تويى!؟
- آرى!
زهراى عزيز، حالت چگونه است؟
- على
جان! وصيت دارم.
- بگو
فاطمه، به من بگو.
- وصيت
من اين است كه: مرا شب غسل بده، شب كفن كن، شب به خاك بسپار. مگذار خصم بر
جنازهام نماز بخواند و براى تشييع حضور يابد. [2]