نام کتاب : فراز و نشیبهای دوران رسالت و مقایسه آن با انقلاب اسلامی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 159
مىخواهى
از اين پس مردم بگويند محمد (ص) ياران خويش را مىكشد. «1»
پسر ابى
كه از اين خبر آگاه شد، به دست و پا افتاد، نزد پيامبر (ص) آمد وبه دروغ قسم ياد
كرد كه زيدبن ارقم دروغ مىگويد. برخى از ياران نيز نزد پيامبر (ص) آمده، از حضرتش
خواهش كردند كه از خطاى عبدالله درگذرد، چون او در گذشته صاحب منزلت بوده و امروزه
رياستش را از دست رفته مىبيند. «2»
به هر
حال راستگويى زيدبن ارقم پنهان نماند و با فرود آمدن آيههاى هفتم و هشتم از سوره
منافقون كه گفتار عبدالله را بازگو مىكند، درستى گفتار زيد ثابت شد.
پسر
عبدلله نزد پيامبر خدا (ص) آمد و عرض كرد: شنيدهام به سبب خبرى كه به شما رسيده،
قصد كشتن پدرم را دارى. اگر بايد چنين كنى اجازه دهيد من خودم سرش را براى شما
مىآورم؛ چون همه انصار مىدانند كه من بسيار به پدرم نيكى مىكنم و مىترسم كه
اگر ديگرى او را بكشد، نتوانم كشنده پدر را ببينم و اورا بكشم و آن گاه مؤمنى را
به خاطر كافرى كشته باشم. رسول خدا (ص) پاسخ داد: نه چنين نيست، بلكه، با او مدارا
خواهيم كرد و تا زمانى كه در ميان ما باشد با او به نيكى رفتار مىكنيم «3».
تبوك:
رسول خدا
(ص) براى جنگ باروميان اعلان بسيج عمومى كرد. اين جنگ دشواريهاى بسيارى در پيش
داشت؛ مسلمانان بايد راهى دور و دراز را مىپيمودند تا به دشمن برسند و در آنجا
نيز با سپاه يك امپراتورى نيرومند مبارزه كنند.
اين بار
هم منافقان به سركردگى عبدالله ابى از رفتن به جنگ سرباز زدند. وقتى سپاه اسلام در
خارج مدينه اردوزد، منافقان نيز اردوگاه خود را پايينتر از آنان، نزديك به شهر،
برپا كردند. سپاه كه حركت كرد منافقان به شهر بازگشتند، ولى تعدادى از منافقان به
جنگ رفتند. قصد اين گروه از شركت در جنگ اجراى توطئه بود، نه جلب رضايت خداوند.
---------------
(1) - سيرۀ ابن هشام، ج 3، ص 303
(2) - همان، ص 304
(3) - همان
نام کتاب : فراز و نشیبهای دوران رسالت و مقایسه آن با انقلاب اسلامی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 159