نام کتاب : فراز و نشیبهای دوران رسالت و مقایسه آن با انقلاب اسلامی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 170
سپاه
تأكيد فراوان ورزيد و كسانى را كه از رفتن خوددارى كنند نفرين كرد. تنها چند نفر
را از رفتن معاف كرد كه حضرتعلى (ع) از جمله آنان بود. با اين وجود تعداد زيادى
از افراد كه گردانندگان صحنه سقيفه از سرشناسترين آنها بودند، از رفتن سر باز
زدند و به شهر بازگشتند. «1»
براستى
پافشارى و شتاب پيامبر (ص) در اعزام سپاه اسامه براى چه بود؟ شكى نيست كه يك علت
آن مقاصد نظامى بود، امّا رخدادهاى بعدى سبب ديگرى را هم آشكار مىسازد. حقيقت امر
اين بود كه پيامبر (ص) مىخواست عناصر مزاحم استقرار جانشينى حضرت على (ع) را از
مدينه دور سازد. آن حضرت با آگاهى از روحيه يارانش بخوبى پيش بينى مىكرد كه با
جانشين او به مخالفت برمىخيزند. از اين رو، مىخواست راه توطئه را ببندد، ولى آنان
با سرپيچى از فرمان پيامبر (ص) هدفهاى خويش را عملى ساختند.
سخنى كه ناگفته ماند
رسول خدا
(ص) وقتى دريافت كسانى كه بايد از مدينه بيرون مىرفتند سرپيچى كرده و كنار بستر
آن حضرت نشستهاند، متوجّه توطئه گرديد. كاغذ و قلم خواست و فرمود:
مىخواهم
چيزى را بنويسم كه پس از من هرگز گمراه نشويد، ولى آنان مانع شدند و يك تن از آنان
(عمر) بىادبانه گفت: بيمارى بر او چيره شده اين مرد هذيان مىگويد. «2»
وقتى
رسول خدا (ص) ديده از جهان بر بست هم او ميان مردم آمد و براى جلب توجه اذهان به
سوى خودش فرياد زد: محمد هرگز از دنيا نرفته است. هر كس بگويد او مرده سروكارش با
شمشير من خواهد بود. پس از ساعتى ابوبكر از بيرون مدينه رسيد و به ميدان آمد و به
اصطلاح او را به خطايش آگاه ساخت كه نه محمد (ص) نيز همانند پيامبران گذشته از
ميان مردم رفته است.
به اين
ترتيب، مردم در يك سردرگمى واقع شدند و سپس آن دو با ابوعبيده جراح همراه شده به
محل سقيفه بنى ساعده رفتند و فردى را كه مورد نظر خودشان بود به
---------------
(1) - براى
اطلاع بيشتر ر. ك. به منتهى الامال، شيخ عباس قمى، سازمان انتشارات جاويدان، ص
128
(2) - همان
نام کتاب : فراز و نشیبهای دوران رسالت و مقایسه آن با انقلاب اسلامی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 170