نام کتاب : مروری بر زندگانی فرماندهان اسلام نویسنده : شیخیان، علی جلد : 1 صفحه : 25
را از
پيامبر (ص) تحويل گرفت و پيشانىبند سرخ رنگ خود را بر سر بست و مغررانه به سوى
دشمن حركت كرد. رسول اللَّه (ص) وقتى ابودجانه را در آن حال ديد فرمود:
در
معركه نبرد و در رويارويى با بىدينان و متكبران، اين عمل زشت نيست، ولى در غير
اين مورد، متكبرانه راه رفتن، محبوب خدا نمىباشد. [1]
از
امام صادق (ع) چنين روايت شده است:
در
جنگ احد، ياران رسول خدا (ص) فرار كردند و با آن حضرت جز على بن ابى طالب (ع) و
ابودجانه كسى نماند و ابودجانه حتّى با اصرار پيامبر (ص) نيز حاضر نشد آن حضرت را
ترك كند. [2]
در آن
لحظات حساس كه دشمنان قصد جان پيامبر (ص) را كرده بودند و در حالى كه آن حضرت زخمى
شده و خون بر چهرهاش جارى بود، ابودجانه خود را سپر قرار داد و تيرهايى كه به سوى
رسول خدا (ص) مىآمد، بر پشت او مىنشست. [3]
در
غزوه بنىنضير كه مسلمانان، يهود را محاصره كردند، تيرانداز ماهرى از يهود قصد جان
پيامبر (ص) را كرد. حضرت على (ع) شبانه رفت و سر او را نزد پيامبر (ص) آورد و چون
ياران آن مرد يهودى در منطقه پراكنده بودند، پيامبر (ص) ابودجانه و عدّهاى از
يارانش را به همراه حضرت على (ع) فرستاد. اين گروه، دشمن را شكست داده و سرهايشان
را پيش پيامبر (ص) آوردند و به دستور آن حضرت سرها را در چاه ريختند. [4]
در
جنگ حنين، مردى از مشركان، به هر مسلمانى كه مىرسيد، شمشير مىزد و او را شهيد
مىكرد. ابودجانه به او يورش برد و با هجومى برقآسا، شتر او را پى كرد و در جنگ
تن به تن با كمك حضرت على (ع) توانست او را به هلاكت برساند. [5]
در
غزوه تبوك كه پيامبر (ص) در شدّت گرما، آماده سفر دوردستى براى جنگ با روميان شد،
پرچم قبيله خزرج را به دست ابودجانه انصارى داد. [6]
[1] . سيره ابن هشام، ج 3، ص
71؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 511؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص 318
[2] .
بحارالانوار، ج 20، ص 70، آخوندى؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 68
[3] .
كامل، ج 2، ص 154-155؛ سيرۀ ابن هشام، ج 3، ص 87؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص
514-515