نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 114
والاى انسانى. اگر عرب شجاع نبود، نمىتوانست از
خود دفاع كند، اگر ميهمان نواز نبود حركت در صحرا با توشه و آذوقه ميسر نبود، اگر
به عهد خود وفادار نبود ضمانت اجرايى دركارش وجود نداشت، امّا اسلام به اين خصلتها
جهت بخشيد و آنها را در راستاى اهداف الهى و دينى و ارزشهاى والاى انسانى به كار
گرفت. [1]
در پايان سخنى از امير مؤمنان (ع) را نقل مىكنيم
كه ويژگيهاى عصر جاهليت در آن آمده و نقش و جايگاه اسلام نيز ذكر شده است.
«وگواهى مىدهم كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده
او و پيامبر اوست، او را بفرستاد با دينى آشكار، ونشانههايى پديدار، و قرآنى
نوشته درعلم پروردگار كه نورى است درخشان و چراغى است فروزان، و دستورهايش روشن و
عيان، تا گرد دو دلى از دلها بزدايد، و با حجت و دليل ملزم فرمايد. نشانههايش را
ببينند و با آن نستيزند، و بترسند و از گناه بپرهيزند. واين هنگامى بود كه مردم به
بلاها گرفتار بودند، و رشته دين سست و نااستوار، و پايههاى ايمان ناپايدار. اوهام
با حقيقت به هم آميخته، همه كارها درهم آميخته. بُرونْشوكار دشوار، درآمد- نگاهش
ناپايدار، چراغ هدايت بى نور، ديده حقيقت بينى كور، همگى به خدا نافرمان، فرمانبر
و يار شيطان، از ايمان روگردان. پايههاى دين و يران، شريعت بى نام و نشان،
راههايش پوشيده و ناآبادان. ديو را فمران بردند، و به راه او رفتند و چون گله كه
پى آبشخور رود، پى او گرفتند. تخم دوستىاش در دل كاشتند. و بيرق او برافراشتند
درحالى كه چون شترى مست آنان را پى مىسپرد، و پايمال مىكرد و ناخن تيز بدانها در
مىآورد و آنان دچار موج فتنه سرگردان بودند. درمانده و نادان فريفته مكر شيطان.
درخانه امن كردگار با ساكنانى تبهكار وبدكردار، خوابشان شب بيدارى، سرمه ديدهشان
اشك جارى، در سرزمينى كه عالم آن دم از گفت بسته، وجاهل به عزّت در صدر نشسته.» [2]