نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 141
خواست تا پس از شنيدن قرآن نظرش را بيان كند. به
اين منظور، نزد رسول خدا (ص) كه در حجر اسماعيل نشسته بود آمد و گفت: قدرى از
اشعارت براى من بخوان. پيامبر (ص) فرمود: آنچه من مىگويم شعر نيست، بلكه كلام
خداست كه براى هدايت شما فرستاده است. وليد تقاضا كرد كه قدرى از آن برايش بخواند.
رسول خدا (ص) آيههايى ازسوره فصّلت را برايش خواند تا به اين آيه رسيد:
هرگاه روى برتافتند بگو شما را از صاعقهاى مانند
صاعقه عادوثمود بيم دادم.
همين كه وليد اين آيه را شنيد، به خود لرزيد و مو
بربدنش راست شد. سپس برخاست و راه خانهاش را در پيش گرفت و نزد قريش نيامد. آنان
كه چنين ديدند، بشدّت نگران شدند و با يكديگر گفتند كه وليد به محمد- صلى الله
عليه و آله- ايمان آورد. صبح روز بعد ابوجهل نزد وليد رفت تا از علّت نيامدنش
درجمع قريش جويا شود. ابو جهل گفت: اى عمو! ما را سرشكسته و رسوا كردى. وليد گفت:
چرا؟ ابوجهل گفت: براى اينكه به دين محمد (ص) درآمدى. گفت: نه من از دين پدرانم
دست برنداشته ام، ليكن سخنى شنيدهام كه پوست انسان از شنيدن آن مىلرزد. سپس روز
بعد در حضور همگان گفت: گفتار محمد (ص) سحر است و قلبهاى مردم را تسخير كرده است.
اسلام آوردن طفيل بن عمرو
طفيل بن عمر يكى از سخنوران و سخن شناسان عرب بود.
وى روزى وارد مكه شد. قريش مثل ديگران به او توصيه كردند كه سخنان رسول خدا (ص) را
نشنود. او نيز در گوشهايش پنبه گذاشت، تا چيزى به گوشش نرسد. چون وارد مسجد الحرام
شد، پيامبر (ص) در حال نمازبود. دركنار آن حضرت ايستاد، اما خدا نخواست كه سخن
پيامبر (ص) را نشنود. سخنى دلپذير به گوش وى رسيد و با خود گفت: خدا مرگم دهد، من
مردى خردمند و شاعرم و زشت و زيبا را نيك مىشناسم، چه مانعى دارد كه گفتار
نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 141