نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 144
پس از آن حضرت درجاى او مىنشست و آن داستانها را
نقل مىكرد، و مىگفت: به چه دليل محمدصلىالله عليهوآله از من خوش سخن تر است. [1]
اما سخنان نَضْر وامثال او چيزى نبود كه بتواند
مقابل قرآن كريم ايستادگى كند.
اين گونه مخالفان مورد تهاجم آيههاى قرآن قرار مى
گرفتند و توطئههايشان خنثى مىشد.
روزى كسى از مردم يثرب كه او را به خاطر شجاعت و
شرافتى كه داشت «كامل» مىگفتند، به مكه آمد. چون از كار رسول خدا (ص) آگاه شد، با
آن حضرت ديدار كرد.
وى در اين ديدار گفت: شايدآنچه نزد توست، مانند
گفتههاى لقمان است كه همراه من استسپس مقدارى از آن را براى رسول خدا (ص) خواند.
آن حضرت د رپاسخ فرمود:
اين هم سخنى نيكوست، اما آنچه من دارم از آنها بهتر
است پس از آن آيههاى چند از قرآن كريم را برايش خواند. آن مرد تحت تأثير قرار
گرفت و به برترى قرآن اعتراف كرد.
به شهادت تعدادى از مردم مدينه او به عقيده مسلمانى
از دنيا رفت.
آرى قرآن كريم درميان عرب پديدهاى نوبود و
جاذبهاى چشمگير داشت تا آنجا كه افراد منكر اسلام و رسالت پيامبر (ص) نيز تحت
تأثير آن قرار مىگرفتند.
موضع گيريهاى صحيح
يكى ازعللى كه موجب گسترش اسلام شد، موضع گيريهاى
صحيح و قضاوتهاى درستى بود كه قرآن درباره اديان آسمانى ديگر داشت. موضع گيرى قرآن
كريم درباره اين اديان چنان واقعى بود كه هيچ گونه بهانهاى به دست پيروان آنان
نداد. براستى كه اگر دانشمندان يهود و نصارا كوچكترين نقطه ضعفى درقرآن و تعاليم
اسلامى مىيافتند، آن را علم مىكردند و به يارى مشركان نيز مىآمدند، در
برخوردهاى نظامى چنين كردند. از نمونههاى بارز اين مطلب، داستان جعفربن ابى طالب
و پادشاه حبشه است.
پس ازمهاجرت مسلمانان به حبشه كفار قريش دو تن را
فرستادند تا آنان را باز گردانند.