يكى از دختران شعيب، در حالى كه با كمال حيا راه مىرفت، به نزد موسى آمد و گفت:
پدرم تو را مىخواند تا در عوض آب دادن به گوسفندان، پاداشى به تو بدهد: [1] (فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ) (قصص/ 23 25)
اين داستان حاوى چند نكته است:
1. دختران پيامبر خدا، به كار خارج از خانه مشغول بودند و منعى در اين زمينه نبوده است.
2. دختران شعيب، با مردم ديگر مختلط نشده بودند، بلكه در محلى دورتر، به كار خويش مشغول بودند.
3. برخوردهاى زنان با مردان و ظهور آنان در اجتماع و بازار و مراكز تحصيلى و عبادى و مانند آن، بايد با عفت و حياء همراه باشد.
پيامبر اكرم 6 نيز كار و كسب را بعد از فراگيرى احكام مربوط به آن واجب و فريضه بر مىشمرند: «طَلَبُ الكَسْبِ فَريضَةٌ بعَد الفريضَة» [2]
[1]. تفسِیر نمونه، ج 16، ص 56 – 58
[2]. بحار الانوار، ج 103، ص 17