و سياسى
دانستهاند كه به واسطه آن، رهبر اسلامى در حوزه سياست و حفظ شؤون امّت، به مقتضاى
آن جلوى بسيارى از ضررهاى اجتماعى را مىگيرد و از حقوق مظلومان دفاع مىكند [1].
بر اساس انديشه حضرت امام (ره)، اين قاعده همچون ساير قواعد فقهى نيست كه رسول خدا
6 مطابق شأن نبوّت و رسالت از جانب خداوند آن را ابلاغ كرده باشد، بلكه اين
قاعده همانند ساير احكام و اوامر و نواهى سياسى است كه در حوزه رهبرى و حفظ شؤون
نظام اسلامى، از جانب آن حضرت صادر شده و اطاعت از آن نيز واجب است. بر اين اساس،
دستورات حكومتى ولايت فقيه نيز در راستاى اينگونه دستورات قرار دارد و لازم
الاطاعه است و كليه مقرراتى كه براى مصالح عمومى و جلوگيرى از ضررهاى اجتماعى،
سياسى، اقتصادى و فرهنگى در كشور اسلامى وضع مىشود و به تنفيذ مقام ولايت مىرسد
و به صورت قانون در مىآيد محترم خواهد بود و تمرّد و تخلف از آن جايز نيست و
متخلف مطابق مقررات مجازات مىگردد. با توجه به اين نكته، حاكم اسلامى مىتواند
جلوى احتكار اجناس را بگيرد و محتكر نمىتواند به استناد قاعده سلطنت، بگويد: من
اختيار مال خودم را دارم و نمىخواهم آن را بفروشم. هچنين مىتواند براى اجناس
قيمت ثابتى مقرّر نمايد و صاحب مال حق ندارد بگويد: با توجه به قاعده سلطنت، به هر
قيمتى كه بخواهم آن را مىفروشم، چنان كه حضرت امام (ره) مىفرمايد:
امام 7 و رهبر مسلمانان مىتواند آنچه را به صلاح مسلمانان است از قبيل تثبيت نرخ
يا صنعت يا انحصار تجارت يا غير اينها از چيزهايى كه در نظام و صلاح جامعه تأثير
دارد، انجام دهد. [2]
از اين رو، اگر
براى اجناس، مقرراتى در تثبيت نرخها گذارده شد، بايد مراعات گردد و تخلّف از آن
جايز نخواهد بود.