گاهى ميان حقوق
اشخاص و حكومت تزاحم واقع مىشود. در اين گونه موارد، بايد حقوق حكومت و مصالح
جامعه را بر حقوق اشخاص مقدّم داشت [1]. به عنوان مثال:
1- دولت اسلامى
در زمينه خدمت سربازى، مقرراتى وضع كرده است و بر مشمولان لازم است كه مطابق اين
مقررات به سربازى بروند [2]، ولى چنانچه پدر و مادرى به چنين كارى در حق فرزندان
خود راضى نباشند، در اين مورد ميان خواسته والدين و حكومت مزاحمت ايجاد مىشود و
حق حكومت مقدّم است و متخلّف تحت پيگرد قانونى قرار مىگيرد.
2- بر اساس
روايات، شيعه در حد مجاز، حق استفاده از انفال- از قبيل جنگلها- را دارد، ولى با
تغيير شرايط و روابط حاكم بر اجتماع و اقتصاد، اين حق با حق حكومتى تزاحم مىكند؛
مانند آن كه كسانى بخواهند با وسايل مدرن و پيشرفته اقدام به قطع درختان جنگلى
كنند و از اين ناحيه، ضررهاى جبران ناپذيرى به مصالح اجتماعى و محيط زيست وارد
سازند. در اين مورد، حكومت حق دارد جلوى چنين كارى را بگيرد [3].
3- كسى كه زمين
مواتى را آباد كند به مقتضاى «مَنْ احْيى ارْضاً مَواتاً فَهِىَ لَهُ»، [4] مالك
زمين مىشود، ولى در برخى موارد، ميان اين حق و حق حكومتى و مصالح اجتماعى تزاحم
واقع مىشود؛ مثل جايى كه بر اساس اطلاق اين حديث، قايل به جواز بى حد و مرز احيا
و مالكيت احيا كننده در زمينهاى موات شويم، در صورتى كه اين كار به صلاح جامعه
نيست و افرادى كه از امكانات پيشرفته برخوردارند به آسانى مىتوانند بر زمينهاى
موات بيشترى مسلّط شوند و اين موجب محدوديت دارايىهاى ديگران مىگردد. بر اين اساس،
در زمانى كه روابط اجتماعى و اقتصادى حاكم بر جامعه تغيير كرده و مشكل مسكن و
زمين
1- ر.ک. صحِیفه نور، ج 16، ص 267.
2- ر.ک. به:
استفتاءات، امام خمِینِی (ره)، ج 1، ص 502، س 34 ـ 35.
3- ر.ک. به:
صحِیفه نور، ج 21، ص 34، و ج 16، ص 267.