ديگر كسى
نمىتواند از او مطالبه كند، مبادا آن بيچارهاى كه آمده قرض بگيرد با تلخى با او
رو به رو شويد، اين خيلى اهميت دارد. ممكن است يك نفر قرض الحسنه بدهد، اما با
ترشرويى قلب قرض گيرنده را آزرده كند و اين قلب محل تجلى خداست. [1]
توجه به اين
نكته مهم است كه اسلام، مسلمانان را از اينكه در حال بى نيازى، تن به قرض دهند تا
وسعت بيشترى در زندگى پيدا كنند بر حذر داشته و آن را مكروه مىشمارد، چنانچه در
روايتى پيامبر اكرم 6 فرمود:
از كفر و بدهى
به خدا پناه مىبرم، گفته شد اى رسول خدا 6 آيا بدهى را با كفر مساوى مىدانى؟
فرمود: بلى.
قرض گرفتن در
صورت بى نيازى مكروه است و در صورت احتياج، كراهت آن كاهش مىيابد و هر چه ميزان
نياز كمتر باشد، به همان نسبت كراهت شدت مىگيرد. البته گاهى گرفتن قرض واجب
مىشود، آنجا كه امر واجبى بسته به گرفتن آن باشد مانند حفظ جان، آبرو و مانند آن
و بنابر احتياط واجب كسى كه قادر به پرداخت قرض نيست و اميد به توانايى پرداخت آن
را ندارد قرض نگيرد، مگر به هنگام ضرورت و تنگنا و يا اينكه قرض دهنده از حال وى
مطلع باشد. [3]
شرايط
صحت قرض
الف- بلوغ، عقل،
قصد، اختيار و ساير شرايط عمومى متعاقدين.