درباره تفاوتهاى زن و مرد از لحاظ روانى تاكنون تحقيقات فراوان و ارزشمندى صورت گرفته است. يكى از تحقيقات را پروفسور روان شناس مشهور امريكايى به نام «پروفسور ريك» سامان داده است. او مى‌گويد:

«دنياى مرد با دنياى زن به كلى فرق مى‌كند. اگر زن نمى‌تواند مانند مرد فكر كند يا عمل نمايد، از اين رو است كه دنياى آنها با هم فرق مى‌كند.» [1]

سپس او با اشاره به تفاوتهايى كه زن و مرد را از لحاظ روحيه و روان متفاوت مى‌سازد، مى‌نويسد:

«براى مرد خسته كننده است كه دائم نزد زنى كه دوستش دارد به سر برد؛ اما هيچ لذتى براى زن بالاتر از اين نيست كه هميشه در كنار مرد مورد علاقه‌اش به سر برد. مرد دلش مى‌خواهد هر روز به همان حالت هميشگى باقى بماند؛ اما يك زن هميشه مى‌خواهد موجود تازه‌اى باشد و هر صبح با قيافه تازه‌اى از بستر برخيزد. مردها وقتى كه پير مى‌شوند احساس بدبختى مى‌كنند، چون تكيه گاه خود يعنى كارشان را از دست مى‌دهند. زنهاى مسن احساس رضايت مى‌كنند، چون بهترين چيزها را از نظر خودشان دارا هستند: يك خانه و چندين نوه.

خوشبختى از نظر مردها به دست آوردن مقام و شخصيتى قابل احترام در ميان اجتماع است.

خوشبختى براى زن يعنى به دست آوردن قلب يك مرد و نگاهدارى او براى تمام عمر. يك مرد هميشه مى‌خواهد كه زن مورد علاقه‌اش را به دين و مليت خود در آورد. براى يك زن همان قدر كه تغيير دادن نام خانوادگى اش بعد از ازدواج آسان است، عوض كردن دين و مليت نيز به خاطر مردى كه دوستش دارد آسان است.» [2]

فلسفه تفاوتهاى زن و مرد در طبيعت‌

از آنچه بيان شد، مى‌توان نتيجه گرفت كه راز تفاوتهاى حقوق و وظايف زن و مرد، در تفاوتهاى طبيعى آنها نهفته است الكسيس كارل، فيزيولوژيست و جراح و زيست شناس‌

[1] همان ، ص 180

[2] همان ، ص 181