نام کتاب : آشنایی با ابواب فقه نویسنده : نوری، محمد اسماعیل جلد : 1 صفحه : 113
حق يا حكمى را بـراى او در پـى دارد يـا بـه نـفـى
حـقـى بـراى او يـا چـيـزى كـه نـفى حقى را در پى دارد؛ مـثل اين كه بگويد: (اين
كه در دستم قرار دارد مال فلانى است) يا (بر فلانى چنين جنايتى كـردم) يـا (دزدى
كـردم) يـا (مـن بـر ديـگـرى حقى ندارم) يا (آنچه را فلانى تلف كرده مال من
نيست) و مانند اين ها .[1]
اقـرار جـاى هـر مـدرك و شاهدى را مى گيرد.از اين رو،
اگر عاقلى به موضوعى اعتراف نمايد، مسؤ وليت حقوقى يا جزايى پيدا مى كند و بايد
تكليف و تعهّدى را كه لازمه اقرار و اعتراف او است ، انجام دهد.
مؤ من نسبت به ضرر خود از هفتاد مؤ من ديگر راستگوتر
است .
اقـرار و اعـتـراف ، در صـورتـى نـافـذ اسـت كـه
داراى شـروط ذيل باشد:
1 ـ بـالغ بودن مُقِرّ؛ اگر كودك به چيزى اعتراف كند،
نافذ نيست ، به خصوص اگر كم تر از ده سـال داشـتـه بـاشـد يـا مـورد اعـتـراف او
چـيـزى غـيـر از مال خودش باشد.
2 ـ عاقل بودن مُقرّ؛ اعتراف ديوانه يا مست نافذ نيست
.
3 ـ از روى قـصـد و عـمد باشد؛ اگر كسى از روى اشتباه
يا به شوخى ، به چيزى اعتراف كند نافذ نيست .
4 ـ از روى اخـتـيـار بـاشـد؛ اگر كسى را مجبور كنند
كه به چيزى اعتراف كند، اعتراف او نافذ نيست .