نام کتاب : آشنایی با ابواب فقه نویسنده : نوری، محمد اسماعیل جلد : 1 صفحه : 17
3ـ اجماع
(اجـمـاع) در لغت ، به معناى اتّفاق و در اصطلاح ،
عبارت از اتفاق نظر فقهاى اسلام بريك حكم شرعى است .[1]
مـنـبـع بـودن اجـمـاع بـراى فقه به اين معنا است كه
فقيه در مقام استنباط احكام شرعى ، بتواند اتفاق نظر فقها را مستند خود قرار داده
، بر طبق آن فتوا دهد.
البـتـه اجـمـاع نـزد عـلمـاى عـامـّه در كـنـار
كـتـاب و سـنـّت ، دليـلى مـسـتـقـل مـحـسـوب مـى شود و اولين بار براى اثبات
مشروعيت خلافت ابوبكر، مورد استناد قرار گـرفـت . امـا در فـقـه امـامـيـّه ،
اجـمـاع دليل مستقلى نيست ، بلكه تنها در صورتى كه كاشف از قول يا فعل و يا تقرير
معصوم باشد، اعتبار دارد. در اين صورت ، مى توان گفت كه در حقيقت ، دليـل و مـستند
واقعى فقيه براى حكم شرعى ، منكشَف ـ يعنى : سنّت ـ است ، نه اجماع كه كاشف است .
پس اجماع نمى تواند دليل جداگانه اى براى استنباط احكام فقهى باشد.[2]
4ـ عقل
از ديدگاه فقهاى اماميّه ، عقل در كنار كتاب و سنّت ،
منبع مستقلّى براى استنباطاحكام شرعى است .
مسائل اصولى مربوط به عقل دو قسم است :
1 ـ فلسفه احكام ؛
2 ـ لوازم احكام .
در مـورد قـسـم اول ، اگـر عقل به طور يقين و جزم ،
به حكمت خاصى در رديف ساير حكمت ها پى بـبـرد، حـكـم شـارع را كـشـف مـى نـمـايـد
و در حـقـيـقـت ، اسـتـدلالى مـنـطـقـى بـه ايـن شكل مطرح مى كند:
1 ـ در فلان مورد، فلان مصلحتِ لازم الاستيفا وجود
دارد. (صغرا)