آدمى و حيات احكام دين [1] و مايه پايدارى حكومت [2]
و باعث غنى شدن مردم [3] دانسته شده است.
4- 1. اجراى عدالت يك ضرورت اجتماعى
عدالت را مىتوان از امور محورى در حكومت دينى و از
اركان دين دانست چرا كه با آن مىتوان حق را استوار ساخت، به صراط پرهيزكارى گام نهاد
و رتبههاى ايمان را پيمود و به كمال رسيد.
اجراى عدالت در حقيقت پيروى از قانون عام آفرينش است.
سيره انبيا و پيام رسالت همه مصلحان براى رستگارى و سعادت آدمى است. [4]) نظامى
پايدار مىماند و پشتوانه مردمى مىيابد كه بر اساس عدالت سامان يابد چه انسانهاى
عدالت محور مىتوانند با معيار بىبديل عدل نارسايىها را به پايان رسانند و
ريشههاى ظلم و ستم را بسوزانند. [5]
در همين زمينه امام على 7 مىفرمايد: «إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةَ عَيْنِ الْوُلاةِ اسْتِقَامَةُ
الْعَدْلِ فِى البِلادِ» [6]
« بهترين چشم روشنى حاكمان، استقرار و
ثبات عدالت در كشورشان است.»
5- 1. عدالت و انسجام اجتماعى
حضور فعال عدالت در تار و پود جامعه در پيدا و نهان
روابط اجتماعى از عوامل اصلى انسجام اجتماعى است؛ چه با كاهش يا اختلاف فاحش
درآمدها و جلوگيرى از گسترش فاصله فقر و غنا كه با اجراى عدالت عملى مىشود،
فرصتهاى رشد و تعالى براى همگان پديد مىآيد.
نا امنىها، اضطرابها، شورشها و آشوبها كاستى
مىپذيرد، عصيانها فرو مىنشيند، مردمان آرامش مىيابند، فرهنگ عطوفت و احترام به
يكديگر جانشين پرخاشگرىها كشمكشها و كينه توزىها مىشود، دلها به هم نزديك
مىشوند و وفاق ملى و الفت و انس