به خدا سوگند كه داد ستمديده را از آن كه بر او ستم
كرده بستانم و مهار ستمكار را بگيرم و به آبشخور حق بكشانم، اگر چه به آن راضى و
خشنود نباشد!
و به نقل از پيامبر 6 مىفرمايد:
«لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ
لا يُؤْخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقَّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَيْرُ مُتَعْتِعٍ»[2]
امتى كه در آن، حقِّ ناتوان، بدون لكنت و ترس و
نگرانى از توانا گرفته نشود، روى پاكى و آراستگى را نخواهد ديد!
اما اگر بهرهمندى از بيتالمال تنها در انحصار
اربابان قدرت، صاحبان ثروت ودستاندركاران حكومت بود، گواه آن است كه جغد ستم و
بىعدالتى در مرز و بوم آن جامعه لانه كرده است و زمامدارانش از راه حق بيرون
رفتهاند؛ و البته بايد از پايان كار برحذر باشند كه به گفته سعدى،
منجنيق آه
مظلومان به صبح سخت گيرد ظالمان را در حصار
و نيز:
بقاى مملكت اندر وجود يك شرط
است كه دست هيچ قوى بر ضعيف نگمارى
از اين رو، در جامعه ما كه به بركت تعاليم آسمانى
اسلام، شعار عدل گسترى و مظلومنوازى مطرح گرديده است، از سويى بايد زنگار تبعيض
از چهره جامعه زدوده شود و از سوى ديگر نگهدارى بيتالمال وظيفهاى همگانى تلقى
گردد؛ و روشن است كه اين مهم نيازمند آگاهى آحاد جامعه درباره اين نهاد اسلامى-
اجتماعى است.
نوشتهاى كه در پيش روى داريد گامى است كوچك در اين
راستا كه ضمن ارائه برخى آگاهىهاى عمومى درباره بيتالمال، مباحث مربوط به اهميت
و نگهدارى و نيز وظايف و حقوق مردم را نسبت به آن در حد مقدور بيان كرده است؛ و
موضوعات فصول هفتگانه آن بدين شرح است:
فصل اول: كلياتى درباره مفهوم- تاريخچه
پيدايش و گستره بيتالمال.
فصل دوم: درآمدهاى بيتالمال (در گذشته و
حال، گرچه سعى بر اين بوده است تا درباره آن مواردى كه امروزه نيز رايج است بيشتر
سخن گفته شود.)
فصل سوم: ويژگيهاى كارگزاران بيتالمال (با
استفاده از سخنان اميرمؤمنانعلى 7).
فصل چهارم: تصرف در بيتالمال و ضوابط آن و
نير اين كه چه كسانى حق تصرف در آن را دارا هستند.