به خدا سوگند اگر شب را بيدار بر روى خار سعدان
بگذرانم و مرا در غُلها بسته بكشند، محبوبتر است نزد من از اينكه خدا و رسول را
روز قيامت ملاقات كنم درحالىكه بر بعضى از بندگان ستم كرده چيزى از مال دنيا غصب
كرده باشم! و چگونه به كسى ستم روا دارم براى نفسىكه با شتاب به كُهنگى و پوسيدگى
باز مىگردد و در زير خاك ماندنش به درازا مىكشد.
آن حضرت تسامح در اموال بيتالمال را ناروا مىداند و
رعايت خويشاوندى، حتى نسبت به برادر تهيدست و عيالمندش، عقيل، را مردود مىشمرد و
داستان آمدن وى را نزد خودش چنين نقل مىفرمايد:
سوگند به خدا (برادرم) عقيل را در فقر و پريشانى
شديدى ديدم كه يك مَن گندم (ازبيتالمالِ) شما را از من درخواست نمود و كودكانش از
شدت پريشانى موهاىشان غبار آلوده و رنگهاشان تيره مىنمود، مانند آنكه رخسارشان
با نيل سياه شده بود، و عقيل براى درخواست خود تأكيد كرده سخنش را تكرار مىكرد و
من