- بايد كه جامعترين كارها نزد تو در خشنودى رعيت
باشد؛ زيرا خشنودى عموم خشنودى خواص را بى نتيجه مىكند. [1]
- نبايد نيكوكار و بدكار در نزد تو برابر باشند؛ زيرا
اين، ترغيب نيكوكار را به كار نيك بى رغبت، و بدكار را به بدى ترغيب مىكند. هر يك
را نسبت به كارى كه خود را بدان ملزم ساخته، پاداش ده. [2]
- بدان، بهترين چيزى كه مايه خوشبينى رعيت به والى
مىشود، نيكى كردن والى است در حق رعيت، و كاستن از بار هزينههاى آنان، و وادار
نكردن ايشان است به كارهايى كه بدان ملزم نيستند. [3]
- پيوند خود با سلحشوران و دليران و سخاوتمندان و
جوانمردان استوار نماى؛ زيرا اينان جماعت كرم و شاخههاى احسان و خوبىاند. پس از
آنان چنان دلجويى كن كه پدر و مادر از فرزند خود دلجويى مىكند، نبايد كارى كه
آنان را نيرومند مىسازد، پيش تو سنگين آيد، و نيز نبايد لطف و احسان تو در حق
آنان هر چند خرد باشد در نظرت اندك جلوه كند. [4]
- بايد برگزيدهترين سران سپاه تو كسى باشد كه در
بخشش به افراد سپاه كوتاهى نورزد، و به آنان يارى رساند و از مال خويش چندان
بهرهمندشان سازد كه خود و خانواده شان را اداره نمايند. [5]
- آرزوهايشان را برآورده ساز، و پيوسته به نيكى شان
بستاى، و رنجهايى را كه كشيدهاند، همواره بر زبان آر؛ زيرا ياد كردن از كارهاى
نيكشان دليران را برمىانگيزد، و ترسو را به كوشش وا مىدارد. [6]
- كوشش هر يك را دقت دار و زحمت كسى را به حساب ديگرى
نگذارى، و كمتر از آن محنت كه تحمل كرده پاداشش مده. مقام كسى تو را واندارد كه
رنج اندكش را بزرگ شمرى، و فرودستى كسى تو را واندارد كه رنج بزرگش را ناچيز به
حساب آورى. [7]