واژه
«انضباط» در فرهنگ لغات با مفاهيمى نظير تربيت، كنترل، نظم و نظارت، حسن
فرمانبردارى، خوى اطاعت و مانند آنها مترادف است. از مجموعه اين مفاهيم مىتوان
نتيجه گرفت كه انضباط عبارت است از اعمال تربيتى كه آن تربيت باعث ايجاد نظم در
كار و حسن انجام وظيفه طبق موازين تعيين شده در افراد گرديده و تخطى از موازين،
كاركنان را با نوعى تنبيه رو به رو مىسازد. [1]
بنابراين
«انضباط ادارى»، نيز به معنى نظمپذيرى در امور ادارى و سازمانى خواهد بود.
انضباط
در نيروهاى مسلّح جمهورى اسلامى به «التزام عملى به ولايت فقيه، آداب و سنن و
احكام اسلامى و تبعيت از فرامين مقام معظم فرماندهى كل قوا، قوانين و مقررات و
دستورات سلسله مراتب فرماندهان و رؤسا و مديران» تعريف شده است. [2]
اين
انضباط سازمانى داراى دو جنبه «معنوى» و «ظاهرى» است؛ جنبه معنوى آن بر اثر ايمان
و اعتقاد به خدا و مبانى دين مبين اسلام و انجام فرايض دينى و پايبند بودن به
احكام و ارزشهاى اخلاق اسلامى، احساس مسؤوليت معنوى در قبال نظام حكومت اسلامى،
ميهن و ملت ايثارگر ايران، قانون و وظايف محوله، اعتقاد به منطقى و عادلانه بودن
مقررات و اعتقاد به فرماندهان، رؤسا و مديران و همكاران در كاركنان به وجود
مىآيد. به طورى كه اگر تمام نظارتها برداشته شود جنبه معنوى انضباط، پايه و اساس
تربيت نيروهاى مكتبى، فداكار و