با توجّه
به اينكه جمهورى اسلامى، يك نظام ولايى و الهى است و در رأس هرم مديريتى آن، مقام
منيع ولايت فقيه قرار دارد، شايسته بلكه بايسته است كه همه مديران آن پيش از رياست
و فرمانرانى بر تنها، فرمانروا و حاكم دلها باشند و صفا و صميمت و روابط صحيح
انسانى و اسلامى آنان با مجموعه تحت امر، بيش از ارتباطات محدود و خشك سازمانى
باشد و مدير به تك تك همكاران خود به ديده انسان مؤمن و برادر مورد احترام بنگرد
نه بهعنوان يك عامل و ابزار كار.
مهربانى،
صداقت، دلسوزى، حُسن خُلق، اعتماد و همدلى و مراعات ديگر آداب و اخلاق اسلامى،
خمير مايه چنين ارتباطى را فراهم مىسازد و مديران جامعه اسلامى بايد خود را بدان
آراسته سازند، امير مؤمنان 7 در عهدنامه مالك اشتر بر اين اصل ارزنده
مديريت اسلامى تأكيد كرده، مىفرمايد:
دلت را
مالامال مهربانى و محبّت و لطف نسبت به مردم كن ...
از سوى
ديگر، شاخص مؤمنان حقجو، «ايمان و عمل صالح» است و مديران اسلامى هر چه بهتر در
مسير ايمان، گام بردارند و اعمال صالح انجام دهند، هم به خدا نزديكتر مىشوند و
هم در اداره سازمان خود، موفّقتر مىگردند؛ زيرا اثر وضعى حركت در صراط مستقيم
ايمان و عمل صالح، محبوبيت و تسخير دلهاست كه خود، شاه كليد يك مديريت موفّق است.
قرآن مجيد مىفرمايد: