سير
اجمالى در كتب فقهى و موضوعاتى كه فقها مورد بحث و بررسى قرار دادهاند، بيانگر
اين است كه بيشتر موضوعات به مشكلات و مسائل اجتماعى مربوط مىشود و اين سخن كه
اسلام نظام اجتماعى و حقوقى ندارد و تنها به تنظيم رابطه ميان انسان و خداوند و
توضيح رفتارهاى عبادى مىپردازد، دور از واقعيت است.
نظام
حقوقى و سياسى اسلام بر اساس ديدگاه خاص اين دين درباره انسان تشريع گرديده و
اسلام در تنظيم حقوق اجتماعى و سياسى، ضوابط و معيارهايى را ملحوظ داشته كه به
بعضى از آنها اشاره مىشود:
1- كرامت
انسان؛ از ديدگاه اسلام، انسان به عنوان جانشين خدا در روى زمين، برترين آفريدگان
بوده و مورد تكريم خداوند [1] است. مقررات اجتماعى و سياسى اسلام نيز بر مبناى حفظ
همين كرامت تنظيم گرديده است.
2- وحدت
و تساوى حقوق نژادهاى انسان؛ همه انسانها از يك پدر و مادر آفريده شدهاند و رنگ،
نژاد و زبان، هيچ گونه امتياز و حق اولويتى براى انسان به وجود نمىآورد. همه در
پيشگاه قانون مساوى و از حقوق يكسانى برخوردارند و تنها ملاك فضيلت و برترى
انسانها در نزد خداوند تقوا و ايمان [2] آنها است.
3- حريت
و آزادى انسان؛ از منظر اسلام، انسان بالفطره آزاد و حر آفريده شده و هيچ كس نمىتواند
وى را به بردگى بكشاند.