نظام
اقتصادى اسلام از نظام عقيدتى و فكرى اين مكتب و از نوع نگرشى كه به انسان دارد،
سرچشمه مىگيرد. بديهى است توجه به اصل مبدأ و معاد و تفسير انسان به عنوان موجودى
كه داراى دو بعد مادى و معنوى است و از آزادى اراده بهرهمند است و مىتواند وضع
اجتماعى و اقتصادى خود را تغيير دهد، نظام اقتصادى ويژهاى را مىطلبد تا انسان در
سايه حركت و تلاش هماهنگ با آن، به اهداف معنوى و الهى خود نائل گردد.
به عنوان
مثال، عقيده به ارتباط هستى با خداوند و عقيده به اينكه مالكيت انسان نسبت به
اموالش، نوعى امانتدارى [1] و جانشينى از سوى خداوند است و بايد طبق دستورهاى وى
در آن اموال تصرّف نمايد، مفهومى است كه از جهانبينى اسلام برمىخيزد و در
شكلگيرى نظام اقتصادى اسلام تأثير مىگذارد.
فقه
اقتصادى، آن بخش از احكام است كه اسباب و منابع مالكيت فرد و جامعه و حدود و شرايط
آنها را تبيين مىكند و هدف آن برقرارى عدالت اجتماعى و تأمين رفاه فرد و جامعه
است، به گونهاى كه زمينه مساعد براى حركت تكاملى انسان به سوى خداوند فراهم شود.
مباحث انفال و احكام معاملات، درآمدها و كسبهاى حرام، احياى زمين، وقف، زكات،
خمس، ارث و بعضى ديگر از موضوعاتى كه در درسهاى آينده مورد بحث قرار مىگيرند،
مشمول فقه اقتصادى مىشوند.
در اين
درس بعضى از موضوعات فقه اقتصادى را بررسى مىكنيم.