نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 137
كسى كه بهويژه نصوص وارده از امام عليه
السلام در اين دوره را مورد بررسى قرار دهد.
مىبيند كه امام عليه السلام با اين
قبيل مردان، جان حقيقت و اصل قضيه را نمىگفت. بلكه براى فهماندن اهدافش براى راه
يافتن به عقل آنان راهى غير مستقيم را مىپيمود و به تناسب مقام و موقعيّت، يكى يا
دو سبب از اسبابى را كه در طول سبب اصلى قرار مىگرفتند، بيان مىفرمود.
اين سخن امام عليه السلام كه مىفرمايد:
«بعد از اينان در زندگى خيرى نيست» حق و راست است اما به معناى آن كه دليل اصلى
پافشارى ايشان بر رفتن به كوفه، همدردى با بنىعقيل بود، نيست.
علاوه بر اين در هيچ جا يا نص ديگرى
امام عليه السلام دليل پافشارى خود را «براى رفتن به كوفه خونخواهى مسلم عنوان
نكرده است، بلكه در بيشتر جاها وطى بيشتر سخنانشان، دليل اين پافشارى را نامهها
و بيعت كوفيان ذكر كردهاند. آن حضرت پيوسته بر پايبندى و وفادارى خويش نسبت به
عهد و پيمانى كه ميان او و كوفيان بود، حتى پس از آن كه سپاه حر مانع رفتن ايشان
به كوفه شدند و ميان وى و آن شهر حايل گشتند و طبق برخى روايتها مانع بازگشت وى
به مدينه گشتند تأكيد مىورزيدند. [1]
آن حضرت به طِرِماح كه پس از
سختگيرىهاى سپاه حر پيشنهاد رفتن به كوهستان بلند «أجأ» را به وى داد فرمود:
«خداوند به تو و قبيلهات پاداش نيك دهد. ميان ما و اين مردم پيمانى است كه با
وجود آن نمىتوانيم از رفتن چشم بپوشيم ...» [2]
در جاى ديگرى آمده است «ميان من و اين
مردم قرارى است كه دوست ندارم خلاف آن عمل كنم، اگر خداوند از ما پشتيبانى كرد،
اين سنّت هميشگى اوست كه بر ما نعمت مىبخشد و ما را كفايت مىكند؛ و اگر ناگزير
چيز ديگرى بود، ان شاء الله رستگارى و شهادت است». [3]
[1] - الارشاد، ص 251؛ تاريخ الطبرى، ج
4، ص 304؛ الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 48.