نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 198
دليل قيام نكردن امام
حسين عليه السلام عليه معاويه
نظر اهل بيت عصمت و طهارت بر اين بود كه
معاوية بن ابىسفيان حتى براى يك شب هم نبايد زمام امور را به دست داشته باشد و
اميرالمؤمنين، على عليه السلام، بر سر اين اصل سازش نكرد و همه توصيههايى را كه
به كوتاه آمدن در اين باره دعوت مىكردند رد كرد و براى تحقق اين موضوع به جنگ
سهمگين صفين تن داد و از آن پس نيز تا هنگام شهادتش در اين رأى دچار تزلزل نشد.
امام حسين عليه السلام نيز بر تداوم اين
نظر پاى فشرد و براى تحقق آن از هيچ كوششى دريغ نورزيد. اما بدبختى روزگار و
دگرگون شدن اوضاع، در پايان او را ناگزير ساخت تا تلخترين انتخاب را برگزيند و
براى فرد همين بس كه از ميان تلخترين، آنچه تلخىاش كمتر است برگزيند. آن حضرت
حكومت را به معاويه سپرد و جنگ با او را به طور موقت به آينده موكول كرد: «مصلحت
چنين ديدم كه اين جنگ را به روز ديگرى بيندازم؛ و خداوند هر روزى در كارى است» [1]،
و با همين انديشه عمرش را بهپايان برد تا شهيد شد.
از همان نخستين روزهاى حكومت معاويه بر
شام دلايل و انگيزههاى قيام عليه او برپا و موجود بود. اما پس از شهادت امام حسن
عليه السلام اين انگيزهها فراوان و بزرگ شد؛ امام حسين عليه السلام با آگاهى از
اين موضوع، جوانبش را نه تنها براى افراد مورد اعتماد خويش باز مىكرد و آن را به
روشنى بيان مىداشت، بلكه در نامهها و گفت و گوهايى كه با معاويه داشت، موضوع را
به خود او نيز گوشزد مىكرد. از جمله اين بيانها نمونه زير است:
«اى معاويه، هيهات، هيهات، روشنى
بامداد سياهى شب را زدود و پرتو خورشيد نور چراغ را مبهوت كرد. تو در برترىجويى
زيادهروى كردى و همه چيز را براى خود برگزيدى به طورى كه اجحاف و دريغ كردى تا
آنجا كه خسّت ورزيدى؛ و ستم كردى تا آنجا كه از حد گذشتى، حقوق مسلّم مردم را
غصب كردى تا آنجا كه شيطان بيشترين بهره و كاملترين سهم را برد ...» [2]