نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 278
و چون بر دشمن پيروز شدى، اهل شام را به
سرزمينشان بازگردان؛ چرا كه اينان اگر در سرزمين ديگرى اقامت گزينند، خلق و خويى
ديگر مىپذيرند.
من تنها از سه تن قريشى بر تو بيمناكم:
حسين بن على، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير. عبدالله بن عمر مردى است كه سرش
به كار دين گرم است و از تو چيزى نمىخواهد. اما حسين بن على مردى است سبك [و
ناچيز] (!) و من اميدوارم كه خداوند با آنچه پدرش را كشت و برادرش را شكست داد تو
را نيز از گزند او كفايت كند. او پيوندى نزديك و حقى بزرگ دارد و خويشاوند پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم است. گمان ندارم كه عراقيان او را رها نكنند تا به
قيامش وا دارند. اگر بر او دست يافتى از او درگذر، زيرا اگر من باشم از او
درمىگذرم. اما پسر زبير نيرنگباز و كينهتوز است هرگاه در برابر تو ايستاد بر او
حمله كن، مگر اين كه خواستار صلح با تو باشد، كه اگر خواست بپذيرد، و تا آنجا كه
مىتوانى خون مردم خويش را حفظ كن. [1]
اين وصيت- با ستايشى كه از ابن عمر و
اسائه ادبى كه نسبت به امام عليه السلام در آن اراده شده است- به طور كامل با اصول
كلى روش معاويه، به ويژه در نوع رفتار با امام حسين عليه السلام هماهنگ است. زيرا
او به خوبى مىدانست كه كشتن امام حسين در يك رويارويى آشكار، و
[1] - تاريخ الطبرى، ج 4، ص 238- 239.
شيخ صدوق نيز در كتاب امالى (ص 129، مجلس سىام، حديث شماره 1) همين وصيت نامه را،
با تفاوت، از امام صادق از باقر از سجاد عليهم السلام نقل كرده است. در آنجا آمده
است: «چون معاويه در آستانه مرگ قرار گرفت، پسرش، يزيد ملعون را فراخواند و او را
در حضور خويش نشاند و گفت: ...» و اين كاشف از آن است كه يزيد وصيت نامه را به طور
حضورى از پدرش دريافت داشته است.
و در آن آمده است: «... اما عبدالله عمر
باتوست پس همراهش باش و او را وامگذار ...» اين در واقع كاشف از ارتباط پسر عمر با
جريان نفاق و تأييد حكومت اموى است، هر چند كه خود حكومت، وى را يكى از دشمنانى كه
از آنها بيم داشت وانمود مىكرد. عبدالله عمر نيرويى اموى بود كه به دروغ در صف
مخالفان درآمد؛ و كسى كه در گفت و گوهاى وى با امام حسين عليه السلام تأمل بورزد
اين حقيقت را به روشنى درمىيابد.
و در آن آمده است: «اما حسين بن على
منزلت او را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مىدانى، او از گوشت و خون
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است و دانستى كه ناگزير، عراقيان او را به سوى
خود خواهند كشيد و آنگاه او را رها و تباه خواهند ساخت. چنانچه بر او دست يافتى
حق و منزلت او را نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بشناس و او را بر
كارش مؤاخذه مكن و با وجود اين ما با او آميختهايم و پيوند داريم مبادا به او بدى
برسانى و يا از تو ناخوشايندى ببيند ...». اين كاشف از آن است كه موضع معاويه
پرهيز از رويارويى آشكار با امام است و اين كه چنانچه اين رويارويى آشكار روى دهد،
مورد عفو قرار گيرد- و ما دليل اين موضعگيرى را در متن بيان كرديم ... اين چيزى
است كه منابع هر دو فرقه تشيع و تسنن آن را ذكر كردهاند و اين احتمال كه وصيت را
به دروغ به معاويه نسبت داده باشند، بسيار ضعيف مىسازد.
نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 278