نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 320
يزيد نوشت: «او نه فرمانبردارى از ما را
وظيفه خود مىداند و نه بيعت با ما را» [1]؛ و يزيد از سخن او به شدت خشمگين شد-
وى هرگاه خشمگين مىشد چشمانش بر مىگشت و لوچ مىشد- و خطاب به او چنين نوشت: «از
عبدالله، يزيد،- اميرالمؤمنين به وليد بن عتبه. اما بعد، چون اين نامه به تو رسيد،
براى تأكيد يك بار ديگر از مردم مدينه بيعت بگير؛ و عبدالله بن زبير را واگذار كه
مادامى كه زنده باشد، هرگز از چنگ ما رهايى نيابد.
سر حسين بن على بايد با پاسخ اين نامه
همراه باشد. اگر چنين كنى به تو مهترى مىبخشم و نزد من جايزهاى بزرگ و دولت و
نعمت فراوان دارى، والسلام» [2]
بر فرض اين كه والى مدينه، وليد بن عتبه-
فرمان يزيد را درباره قتل امام عليه السلام اجرا نمىكرد- تاريخ نقل مىكند كه پس
از دريافت نامه يزيد گفت: نه به خدا سوگند، خدا نكند كه من قاتل حسين بن على باشم.
اگر يزيد همه دنيا را يكجا به من بدهد، پسر دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و
سلم را نخواهم كشت- [3] امويان ديگرى امثال مروان بن حكم و امثال او بودند كه اين
فرمان را اجرا كنند. بهترين گواه آن درگيرى مسلحانهاى است كه نزديك بود ميان
امويان به فرماندهى مروان بن حكم و بنىهاشم، در روز دفن امام حسن عليه السلام روى
دهد.
اما تأمل در اين موضوع نشان مىدهد كه
اموىها به جاى آن كه امام حسين عليه السلام را با شيوهاى پيچيده ترور كنند و بعد
به خود چهرهاى بىگناه بگيرند، رويارويى نظامى را انتخاب نمىكردند. زيرا در صورت
ترور امام مىتوانستند خود را خونخواه وى قلمداد كنند و بدين وسيله در دل مردم جا
باز كرده آنان را به سوى خود متمايل سازند.
ميان اموىها كسانى اهل هوش و نقشه و
تدبير بودند و كسانى هم نادان و نابخرد و گمراه. بدون شك هوشمندانشان- بر طبق روش
معاويه در رها شدن از دشمنانش- روش ترور امام را بر روش رويارويى مسلحانه آشكار
ترجيح مىدادند.