نام کتاب : با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه نویسنده : شاوی، علی جلد : 1 صفحه : 35
امرى الهى است و او در هر جا كه خود
بخواهد قرارش مىدهد.» مرد عامرى گفت: آيا مىخواهى كه پس مادر مقابل عرب جان نثار
تو باشيم و پس از آن كه خداوند تو را پيروز كرد قدرت از آن ديگران باشد؟ ما را به
قدرت تو نيازى نيست؛ و [با اين استدلال] دعوت آن حضرت را نپذيرفتند. [1]
همچنين در ميان اعراب افراد با نبوغى
بودند كه از همان آغاز ظهور اسلام دريافتند كه اين دين در آيندهموقعيّتى ممتاز
خواهد داشت. نيز كسانى از آنها با يهوديان و مسيحيانى كه اخبار جنگها و حوادث
آينده را از پيشينيان خود به ارث برده بودند، ارتباط نزديك داشتند. آن گونه كه در
قرآن كريم آمده است، اهل كتاب حتى به ويژگىهاى جسمى و روحى پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم آگاهى كامل داشتند: (الَّذِينَ
آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ)[2]*
و در گفت و گو با مردم، او را پيامبر خاتم و پيروز معرفى كردند.
هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و
آله و سلم به رسالت مبعوث شد، اهل كتاب اين موضوع را با برخى اعراب در ميان
گذاشتند و تأكيد ورزيدند كه آينده از آن پيامبر اسلام و دعوت تازهاش خواهد بود.
چشمداشت به آينده، از انگيزههاى قوى
پيوستن به اسلام و درآمدن زير پرچمش بود؛ و اعراب در موضوعهاى اعتقادى و حوادث
مربوط به آينده بر آراى اهل كتاب اعتماد مىكردند.
براى مثال، برخى از افراد قبيله كنده با
اين سخن اهل كتاب كه «به زودى پيامبرى از مكّه ظهور خواهد كرد كه روزگارش نزديك
است» به حقانيت دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پى بردند. [3]
پس از آن كه رسول خدا صلى الله عليه و
آله و سلم دعوتش را به قبيله بنىعيس عرضه كرد، گروهى از آنان نزد يهوديان فدك
رفتند و نظرشان را در اين باره جويا شدند. [4]
در روايتى آمده است كه در يكى از سفرهاى
تجارى ابوبكر به شام، يكى از راهبان،