responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 218

مشهورند که نسبتی است به مادربزرگ شان حمیده بنت عمرو که از سال 263ق اسلام آورد. وی وزیر و وزیرزاده بود. به جانشینی از پدر، وزیر مستضی، خلیفه عباسی شد. میان او و ظهیرالدین عطار، استاذ دارالخلافه (وزیر دارایی) دشمنی بود. ظهیرالدین از او نزد خلیفه بدگویی کرد تا آنکه خلیفه از او هراسان شد و نظرش به وی دگرگون شد. ابوالفرج از این موضوع مطلع شد. از خلیفه رخصت طلبید که به حج برود. خلیفه به او رخصت داد. ابوالفرج ساز و برگ بزرگی تدارک دید. ششصد شتر برای حمل کسانی که از سفر وامانده بودند و حمل توشه آنان خرید و گروهی از دانشمندان و پارسایان را با خود همراه کرد و بیمارستان سیّاری با لوازم ضروری با خود برداشت. چون به غرب بغداد رسید، مردی باطنی که عریضه ای به دست داشت، نزد او آمد و گفت: در حق من ظلم شده است. غلامان به او گفتند عریضه را بده. گفت: جز به دست وزیر ندهم. چون به وزیر نزدیک شد با کارد، ضربتی به پهلوی او زد. وزیر را به منزل بردند و درگذشت و مرد باطنی را به همراه دو دوستش کشتند. چون خبر قتل وزیر به القاضی الفاضل رسید، این شعر را خواند:

 

«بهتر از رسیدن به مقام وزارت برای انسان این است که زنده بماند و سرنگونی و به خاک افتادن وزرا را ببیند».

 

شایان یادآوری است که ابوالفرج، دو فرزند وزیر ابن هبیره و گروه بسیاری را کشته بود. اما ظهیرالدین چندان نپایید. در سال 575ق در دوران خلیفه ناصرلدین اللّه کشته شد «وما ربک بظلاّم للعبید: پروردگار به بندگان ستم نمی کند». 3

 

مأمون هاشمی

 

ابومحمد، مأمون بن عباس بن محمدبن احمد بن محمدبن مأمون هاشمی عباسی مأمونی؛ تاریخ نگار، ادیب و اهل بغداد بود. وی کتابی را به ترتیب سال ها از اخبار اوایل، رویدادها و دولت ها نوشته است. اثر دیگر او شرحی بر مقامات حریری است. 4

 

مجدالعرب عامری

 

ابوفراس، امیر مجدالعرب علی بن محمدبن غالب عامری الامیر مجدالدین مصطفی الدوله، اهل عراق. وی در سرزمین های شام و عراق به گردش پرداخت و مدح پادشاهان و بزرگان را دستمایه کسب قرار داد و مدت بسیاری در اصفهان زیست و به تدریس پرداخت. چشم دهش به هر کس داشت، او را ستود؛ ولی بهره ای نیافت؛ ازاین رو به عراق بازگشت و در موصل اقامت گزید. ابوفراس از شاعران بزرگ عراق در دوران خود به شمار می آید. امیر حسام الدین بن تمرتاش بن ایل غازی بن ارتق را مدح کرده و جنگ او با صلیبیان و
کناره گیری کردن نزدیکانش از وی را یادآور می شود:

 

«چرا خویشان نزدیک تو با خشم از تو فاصله گرفتند، گویی دشمنانند. با آنکه عرب ها پیمان همسایگی را پاس می دارند؛ آنان پاس نداشتند و ضایع کردند. با شهامت و دلاوری ـ نه با کرامت ـ با آنان رفتار کن که بدین وسیله دشمنانت را از تجاوز باز می داری. آن گاه که فساد و تباهی ها آشکار و بسیار شد، دوراندیشی به این است که آنان را کیفر دهی نه آنکه ببخشی. چه مواضع استواری داشتی که در نابودی دشمنان هیچ توقفی به وجود نیامد. کفر را پس از آنکه سر برآورد لگدمال کردی؛ ستون و پایه های ایمان را برافراشتی. فرنگیان، سپاهیان خود را بر ضد تو گرد آوردند؛ چون دو سپاه به هم رسیدند، آنان متفرق شدند. پیکان نیزه ها، کینه هایی که در دل آنان مخفی بود، آشکار کرد (کشته شدند). دلاوران و آزمودگان در جنگ، گویا در کودکی شیر شجاعت نوشیده اند. کوبیدن نیزه ها با دستان بلند خود، آنان را به طرب می آورد؛ همچون کسی که سرمست باده باشد (کوبیدن نیزه ها کنایه از شدت نبرد است). به شمشیرهای آخته می نگرند گویا آن شمشیرها در دست آنان آتش برافروخته است (چون شمشیرها آغشته به خون است). اسب های سرخ گون (که بهترین اسب ها هستند) از معرکه جنگ برگشته و رنگی چون رنگ خود بر تن دارند (به دلیل خون های بسیار دشمنان که بر تن آنان ریخته شده است). اسب ها یک بار در خون ها شنا می کنند و بار دیگر بر جمجمه های دشمنان دویدن آغاز می کنند. گردوغبار معرکه، آسمان جنگ را پوشانده است؛ پس آسمان غبارآلود است و ستارگان حلقه های گوشواره. در صحنه کارزار شمشیرهای براق به دلیل نزدیکی به هم و درخشندگی یک چیز به نظر می آمد و شب به علت گردوغبار دو چیز (یکی تاریکی و دیگری غبار تیره)».

 

ابیاتی در مدح سفر و هموارکردن دوری از یاران دارد که میان مردم رواج یافته است:

 

«هجرت کن و در عوض یارانی که از آنان دور شده ای، یارانی می یابی و خود را به رنج بیفکن که آسایش و راحتی از رنج است. اگر شیر، واهمه دوری از بیشه به خود راه می داد، هرگز شکار نمی کرد و اگر تیر، ترس جدایی از کمان می داشت، هرگز به هدف اصابت نمی کرد». 5

 

نشوان حمیری

 

ابوسعید، نشوان بن سعید حمیری از تبار سلسله حمیریان و اهل شهر «حوث» از سرزمین «حاشد»، واقع در شمال صنعای یمن. وی بر چندین قلعه و همچنین بر قلعه های کوه «صبر»، مشرف بر قلعه «تعز» چیره شد و خود را شاه نامید. نشوان از فقهای زیدی مذهب، پیرو

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست