نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 244
ملک ظاهر غازی بن سلطان صلاح الدین
ایوبی از او شکایت کردند. امیر ملک ظاهر، سهروردی و
آن دسته از دانشمندان را فرا خواند و مجلس مناظره ای ترتیب داد و می
گویند سهروردی به قوت جَدَل بر آنها پیروز شد و جز این،
سخنان و کردارهایی ملحدانه از او سر زد و مردم بر او شوریدند.
دولت در سخنان و کردارهای او احساس خطر بزرگی کرد. صلاح الدین
به پسرش ملک ظاهر فرمان قتل او را داد. در پنجم ماه رجب سال 587ق در قلعه حلب، در
38 سالگی به قتل رسید و در مسجدی که نزدیک میدان
باب الفرج در کوچه ای که معروف به بَوّابه القَصَب (دروازه قصب) بود، دفن
شد.
سهروردی برای اظهار عقاید
خود از نظم و نثر به دو زبان فارسی و عربی به شیوه صوفیان
و اصطلاحات آنان استفاده کرد. وی تألیفاتی دارد؛ ازجمله: تلویحات
در منطق، حکمه الاشراق، هیاکل النور، المناجاة، بستان القلوب، کشف الغطاء
لاخوان الصفاء، مقامات الصوفیه و معانی مصطلحاتهم و جز آن. وی
شاعری نیکوسرا و بهترین اشعار او را قصیده حاییه
تشکیل می دهد که در آن اصطلاحات صوفیه را بسیار به کار برده
است:
«جان ها همیشه مشتاق شما هستند و
وصال شما راحتی و شراب آن است.
دل های دوستداران شما هواخواه
شماست و با لذت دیدار شما آسوده می گردند. دریغا بر عاشقان که
به زحمت می خواهند عشق را پنهان کنند؛ ولی عشق رسواکننده است ! اگر
راز خود را آشکار کنند، خون شان را خواهند ریخت و این چنین خون
آشکارکنندگان ریخته شود. خداوند آنان را خالص گردانید، آنان هم خالص
برای خدا شدند و دل های شان از مشکات (چراغدان) و چراغ خدایی
نورانی شد. آنان کامیاب شدند و زمانه با نزدیک شدن آنان پاکیزه
شد؛ باده، گوارا و جام ها بلورین شد. عاشقان گناهی ندارند و اگر عشق چیره
شود و دلدادگی فاش شود و آنان عشق را آشکار کنند. عشق به حقیقت آنان
را برای وصال فرا خواند؛ آنان روزگارشان را با آن سپری کردند و مأنوس
شدند. جز یاد معشوق هرگز چیزی آنان را به طرب نمی آورد و
روزگارشان با شادی سپری می شود. در قرب ولایت الهی
حضور یافتند و خویش را فراموش کردند و چون وصال دست داد، رازها را
آشکار کردند و بانگ برآوردند. خدا آنان را از خویشتن غافل کرد و حجاب های
مانع دیدن حقیقت ـ خد اـ را به یک سو فکند و با وصال، جسم آنان
احساس هایی که در دنیا داشتند، از بین رفت. اگر شما مانند
آنان نیستید خود را شبیه آنان کنید؛ خود را همسان بزرگان
کردن رستگاری است .».
از اشعار اوست:
«درحالی که اشک هایم جاری
است، به همجوار (همسر) خویش
می گویم: عزم رحیل از این دیار دارم. مرا واگذار
که بروم و مویه سر مده که چرا برترین شهاب ها، ستارگان سیارند
که در گردش اند. من در تاریکی نوری را دیدم که گویی
شب را به روز آراسته بودند. تا کی مارها را به یاری برگزینم
و تا کی همنشین اژدها باشم. چقدر به اقامت در دشت رضایت دهم؛
درحالی که خانه ام را بر فراز آسمان ها دیده ام. آذرخشی از صنعا
درخشیدن گرفت که یادآور نزدیکی سرای محبوب بود».
چون خبر فرمان قتلش را شنید، گفت:
«به یارانم که مرا مرده پنداشتند
و چون مرا اندوهگین دیدند، گریستند، بگو: مپندارید که من
مرده ام، این مرگ نیست، به خدا این منم ! من گنجشکم و این
قفس من است، از قفس پریدم و از بند آزاد شدم. و امروز آشکارا سخن می
گویم و خدا را آشکارا در اینجا می بینم. روح را از تن خلع
و جدا کنند تا به راستی و درستی حق را آشکار ببینند. سکرات مرگ
شما را نترساند، از اینجا منتقل می شوید. عنصر و ماده جان ها میان
ما یکی است و یک جسم است که همه ما را دربرداشته است. من جانم
را جز شما نمی بینم، به اعتقاد من شما هم هستید. اگر خیر
و نیکی باشد برای همه ماست و اگر شر و بدی باشد به واسطه
ماست. به من رحم کنید که به خویشتن رحم کرده اید، بدانید
شما به دنبال می آیید. هر کس مرا دید خود را ارزیابی
کند؛ دنیا در آستانه فنا و نیستی است. از من بر شما این یک
سخن باشد؛ سلام خدا مدح و ستایش است». 5
کاشانی
ابوبکربن مسعودبن احمد کاشانی6 (اصل
او از کاشان شهری در ماوراءالنهر است)، علاءالدین فقیه حنفی،
معروف به ملک العلماء. وی از محمدبن احمد سمرقندی متوفای 575ق
فقه آموخت و کتاب التحفه فی الفقه که از تألیفات آن استاد بود و دیگر
کتب فقهی را نزد او خواند و در علم اصول و فقه متبحر شد و کتاب استادش (التحفه
فی الفقه) را شرح کرد و آن را بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع
نامید. کتاب را به استادش سمرقندی تقدیم کرد و مورد پسند او
قرار گرفت و استاد دخترش فاطمه را که زنی زیبا بود، به ازدواج او
درآورد و مهریه او را آن کتاب قرار داد. فقها در این زمینه
گفتند: تحفه استادش را شرح کرد و با دخترش ازدواج کرد. گروهی از شاهان سلجوقی
از دختر سمرقندی خواستگاری کرده بودند؛ ولی او پاسخ مثبت نداده
و دخترش را به کابین شاگردش درآورد. کاشانی به حلب رفت. ملک نورالدین
محمود تدریس در مسجد جامع «الحلویه» را به او واگذار کرد. بسیاری
از علما و فقها در درس او حاضر می شدند. همسرش پیش از خودش درگذشت و
خودش نیز پس از مرگ در جوار همسرش در مقام ابراهیم
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 244