نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 243
ترور پادشاه قدس: اسماعیلیان،
کنراد دو مونفرا را ترور کردند.
هِنری شامپانی پس از ازدواج
با ایزابلا، دختر آموری اول، جانشین کنراد می شود. هِنری
سومین شوی ایزابلا می باشد.
وقایع نظامی
سقوط حیفا و قیساریه
به دست صلیبیان: پس از سقوط عکا به دست صلیبیان یورش
آنان بر ساحل ادامه یافت و بر حیفا و قیساریه چیره
شدند.
نبرد ارسوف: شدت گرفتن جنگ میان ریچارد
شیر دل و صلاح الدین در ارسوف و عقب نشینی مسلمانان از
آنجا.
یورش ریچارد به قدس: پس از
نبرد ارسوف، ریچارد همچنان به قدس می تازد؛ ولی قدس به دلیل
برج و باروهای خود تسلیم ناپذیر می شود و ریچارد
عقب نشینی می کند.
هند، جنگ میان غوریان2 و
پادشاهان هند: پس از چیرگی شهاب الدین غوری بر ملتان و
لاهور و دیگر شهرها و قلعه ها، پادشاهان کارآزموده هند، سپاهی بزرگ
تدارک می بینند و نبردی سخت بر کرانه رودخانه سوسنی نزدیک
دهلی میان آنان در می گیرد که به شکست مسلمانان و متفرق
شدن فرماندهان شان می انجامد؛ ولی شهاب الدین نجات می یابد.
شهاب الدین، فرماندهان سپاه شکست
خورده خود را گرد می آورد و توبره اسب های آنان را پر از جو می
کند و سوگند یاد می کند اگر آن را نخوردید شما را خواهم کشت.
آنان نیز می خورند.
درگذشتگان
ابن جندر؛
خبوشانی (قوچانی)؛
سهروردی (شهاب الدین)؛
کاشانی؛
مظفر ایوبی.
ابن جندر
سلیمان بن جندر علم الدین
فرماندهی از فرماندهان بزرگ حلب و از بزرگان دولت نوریه و صلاحیه.
در همه جنگ های صلاح الدین به همراه او بود و همو بود که فرمان ویرانی
عسقلان را صادر کرد؛ چون آن را به مصلحت مسلمانان دانست. در مسیر قدس به حلب
درگذشت. 3
خبوشانی
ابوالبرکات، محمدبن موفق بن سعید
خبوشانی (منسوب به خبوشان
قوچان کنونی) نجم الدین، فقیه صوفی شافعی. خبوشانی
به مصر رفت و در مقبره شافعی سکونت گزید و به تدریس و فتوادادن
پرداخت. وی چنان که ذهبی گفته است: «در نکوهش عبیدیان
فاطمی چون سکه گداخته شده بود»، بدی های آنان را بر می
شمرد و آنان را بی ایمان می خواند و در این زمینه
سخن ها می گفت و هنگامی که صلاح الدین را از حذف نام عاضد، خلیفه
فاطمی، از خطبه ها برحذر داشتند، خبوشانی برخاست و نام او را از خطبه
ها انداخت و به نام مستضی باللّه، خلیفه عباسی، خطبه خواند و بدین
وسیله وی نزد صلاح الدین منزلتی والا یافت و از
احترام بسیار برخوردار شد. خبوشانی قبر کیزانی را نبش کرد
و او را در جایی دیگر دفن کرد (ر. ک: به شرح حال کیزانی
در درگذشتگان سال 560ق). ابن تغری بردی از خبوشانی چنین یاد
کرده است: «وی سبکسر و بی باک بود. روزه می گرفت و با نان جو
افطار می کرد و چون مرگش فرا رسید، هزارها دینار نزد او یافتند.
چون صلاح الدین این را دانست، گفت: «وه چه ناکامی !». او در 77
سالگی درگذشت. 4
سهروردی (شهاب الدین
ابوالفتوح)
ابوالفتوح، یحیی بن
حبش بن امیرک (امیر کوچولو) شهاب الدین معروف به الشیخ
الحکیم المقتول بحلب. برخی نام او را احمد و برخی دیگر
عمر و برخی کنیه «ابوالفتوح» او را همان نام او دانسته اند؛ ولی
به گمان بیشتر نام او یحیی باشد. وی در سهرورد از
روستاهای زنجان در عراق عجم به دنیا آمد و به همانجا منسوب است. در
مراغه (شهری در آذربایجان) نشو و نما کرد و نزد دانشمندان آن شهر
حکمت، فلسفه و اصول فقه خواند؛ سپس به بغداد رفت و مدتی در آنجا ماندگار شد.
بعد به دمشق و از آنجا به حلب رفت و در حلب رحل اقامت افکند. در آغاز کار بر مذهب
شافعی بود؛ سپس مذهب تصوف افراطی را برگزید و از مذهب اهل سنت و
جماعت فاصله گرفت و مذهب تصوف را به اندکی از فلسفه مادی ارسطو و اندکی
از فلسفه فیثاغورس و افلاطون که وجود و هستی مادی را تفسیر
روحانی می کرد، آمیخت. همچنین وی در پاره ای
از نظریه ها از اخوان الصفا و ابن سینا در طبیعت و ماوراءالطبیعه،
به ویژه مبحث فیض الهی بهره جست؛ ولی سهروردی پایه
تصوف را بر اساس اشراق و حکمت اشراق بنیان گذاشته بود؛ زیرا وجود نو
راست و جوهر و حقیقت وجود همان نور است و خداوند خود نور است؛ بلکه
نورالانوار است و ما معارف و معلومات خود را از طریق اشراق می گیریم؛
یعنی همان نور. سهروردی در عقاید و دیدگاه هایش
به دو خدای نور و خدای ظلمت اشاره می کند که مذهب زردشت و پس از
او مذهب مانی است. وی به نشر و تبلیغ مذهب خود در حلب پرداخت و
علمای آنجا بر او شوریدند و نزد امیر شهر حلب،
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 243