responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 242

سرشناس و پدرش نیز پزشکی نامور بود. وی دانا به نحو و لغت و ادبیات بود. تألیفاتی در حرفه پزشکی و دیگر علوم دارد. به خدمت صلاح الدین ایوبی پیوست و در دوران او جایگاه بلندی یافت و از این رهگذر ثروت فراوانی اندوخت. مسیحی بود و به راستی و درستی اسلام آورد.

 

صلاح الدین یکی ازکنیزان سوگلی خود را به ازدواج او درآورد. همتی بس بلند در گردآوردن کتاب داشت و چون درگذشت، در کتابخانه اش از کتاب های طبی و غیرطبی، حدود ده هزار مجلد کتاب وجود داشت. کتاب های بسیاری با خط خود نسخه برداری کرد. تألیفات فراوانی دارد؛ ازجمله: بستان الاطباء و روضه الالبّاء، المقاله الناصریه فی حفظ الامورالصحیه که آن را به ملک ناصر صلاح الدین پیشکش کرده است، الادویه المفرده و جز آن. 3

 

حفصه رکونیه

 

بنت الحاج حفصه رکونی اندلسی. وی در غرناطه در خانواده ای شریف و نیک نام به دنیا آمد. او زنی زیبا، باهوش، ادیب و بافرهنگ بود. ابن بشکوال او را استاد عصر خود دانسته است. از سرگذشت او چیزی جز عشق او به ابوجعفر احمدبن سعید عنسی، وزیر ابوسعید عثمان بن عبدالمؤمن موحدی، امیر غرناطه در دست نیست و نامه هایی به نظم و نثر میان او و معشوقش مبادله شده است. سپس بر اثر شیفته شدن امیر ابوسعید عثمان به وی میان آن دو فاصله افتاد و امیر، ابوجعفر عنسی را کشت تا آنکه حفصه به طور کامل در اختیار او باشد. حفصه از کشته شدن ابوجعفر اندوهگین شد و جامه سیاه پوشید و به زهد روی آورد و از سرودن شعر دست کشید و به آموزش و پرورش شاهزادگان پرداخت و نزد خلیفه موحدون، عبدالمؤمن بن علی، مقامی والا یافت. وی در مراکش در 56 سالگی درگذشت.

 

در نامه هایی که حفصه با معشوقش ابوجعفر عنسی مبادله کرده است، اشعاری لطیف به چشم می خورد؛ ازجمله:

 

«به دیدارت بیایم یا به دیدارم می آیی؛ دل من همیشه به آنچه آرزو داری تمایل دارد. دهان من چون چشمه گوارا و زلال است و گیسوانم چون شاخه ای سایه دار که کنارش می توان آسود. در پاسخ بشتاب، زیبا نیست تو نامهربانی کنی از بثینه4 ای جمیل !».

 

در جایی دیگر درباره ابوجعفر می گوید:

 

«از چشمان رقیبم بر تو غیرت می ورزم و از تو و روزگارت و مکان و جایگاهت. اگر تو را در چشمان خود تا روز قیامت پنهان کنم مرا خرسند نمی کند».

 

چون خبر کشته شدن ابوجعفر به حفصه رسید، جامه سیاه پوشید و
حزن و اندوه خود را بر او آشکار کرد. امیر ابوسعید عثمان، او را تهدید به قتل کرد. حفصه گفت:

 

«مرا برای پوشیدن جامه سیاه بر معشوقم که او را کشته اند، تهدید کرده اند. خدای رحمت کند کسی را که اشک و نوحه بر کشته شده به دست دشمنان سر دهد. او در هر مکانی باشد، باران رحمت الهی چونان دستان بخشایشگرش بر او ریزان باد». 5

 

محیی الدین شهرزوری

 

ابوحامد، محمدبن محمد بن عبداللّه بن قاسم بن مظفربن علی شهرزوری، محیی الدین اهل موصل. محیی الدین نزد پدر و استادان شهرش فقه آموخت. عهده دار قضاوت در موصل شد؛ سپس به شام رفت و در آنجا و نیز در حلب به قضاوت پرداخت. به موصل بازگشت و بر منصب قضاوت آنجا نشست و نزد امیر موصل، عزالدین مسعودقطب الدین مودودبن زنگی، جایگاهی والا یافت. امیر اظهار نظر در همه امور را به او واگذاشته بود. وی در 76 سالگی درگذشت. 6

 

پی نوشت ها:

 

[1] پنج شنبه اول محرم 586ق / 8 فوریه 1190م؛ سه شنبه 3 ذی الحجه 586ق / اول ژانویه 1191م.

 

[2] بغیه الملتمس، ص70؛ الوافی بالوفیات، ج3، ص102؛ المطرب، ص217؛ الاعلام، ج7، ص10؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج5، ص482.

 

[3] طبقات الاطباء، ص651، معجم الاطباء، ص135؛ النجوم الزاهره، ج6، ص113؛ الاعلام، ج1، ص293.

 

[4] بثینه و جمیل نام دو نفر عاشق و معشوق در زمان امویان است.

 

[5] الاحاطه، ج1، ص227؛ معجم الادباء، ج4، ص119؛ المطرب، ص10؛ نفح الطیب، ج5، صص305 و 307؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج5، ص490؛ تاریخ الفکر الاندلسی، ص128؛ المغرب فی حلی المغرب، ج2، ص138.

 

[6] الوافی بالوفیات، ج1، ص210؛ شذرات الذهب، ج4، ص287؛ الاعلام، ج7، ص252.

 

587 ق / 1191 ـ 1192م1

 

رویدادها

 

بازگشت پادشاه فرانسه به سرزمین خود: فیلیپ اوگست به سبب بیماری، از طریق دریا از صور به فرانسه باز می گردد و سپاه خود را در فلسطین که متشکل از ده هزار سواره بودند در اختیار هوگ سوم، امیر برگونی، وامی گذارد.

 

ساختن برج و باروی قدس: پس از جنگ ارسوف، صلاح الدین به ساختن برج و باروی قدس و ترمیم قلعه های آن شتافت.

 

دولت ایوبیان در حماة: درگذشت ملک مظفرتقی الدین ابوسعید عمر و جانشینی فرزندش، ملک منصور ناصرالدین محمد.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 242
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست