نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 246
ابومرهف نمیری؛
سنان بن سلیمان؛
قلیچ ارسلان بن مسعود؛
کنراد مارکیز مونتفرایی؛
مشطوب.
ابن شهرآشوب
ابوجعفر، رشیدالدین محمدبن
علی بن شهرآشوب ساروی مازندرانی اهل ساری مازندران و
منسوب به آن، از بزرگان شیعه و عالم به حدیث و اصول که از دیگر
سرزمین ها به او روی می آوردند. از تألیفات اوست: الفصول
در نحو، اسباب نزول القرآن، تأویل متشابهات القرآن و مناقب آل ابی
طالب. در 99 سالگی در حلب درگذشت. 2
ابن قیسرانی (موفق الدین)
ابوالبقا، موفق الدین خالدبن محمد
بن نصربن صقر قرشی مخزومی قیسرانی (منسوب به قیساریه
در فلسطین)، وزیری از دیوانیان و صاحب خط منسوب (نوعی
از خط). نورالدین محمودبن زنگی او را به وزارت برگزید. در حلب
زاده شد و در حلب درگذشت. بعضی از منابع درگذشت او را در دمشق ثبت کرده اند.
وی نیای ابن قیسرانی عبداللّه بن محمد، درگذشته به
سال 703ق می باشد. 3
ابن مُجیر فهری
ابوبکر یحیی بن
عبدالجلیل بن عبدالرحمن بن مجیر فهری، معروف به ابن مجیر.
در زمان خود شاعر مغرب بود و اشعاری در مدح منصور ابویوسف یعقوب
بن عبدالمؤمن دارد؛ ازجمله:
«آیا [می پنداری] وی
عشق ورزی را کنار می گذارد، درحالی که با آن بزرگ شده است ؟
دلباخته زنان و دختران زیباست؛ از وقتی فهمیده آسایش و
راحتی نداشته است. ملامتگران ! وای بر شما من کاری دارم که مرا
از سرزنش شما باز می دارد».
در همین اشعار با ستایش [از
منصور] می گوید:
«احسان و دهش بر چهره او شادی و
طراوتی بخشیده که تشنگی را می برد. وقتی غریزه
جود او به حرکت درآید، از دست او سرازیر می شود». 4
ابن معمّر عبدی
ابوعلی شرف جوّانی، محمدبن
اسعد بن علی بن معمّر عبدی علوی. تبار او از موصل، ولادت و وفات
او در مصر بود. مدت زمانی در مصر،
نقابت اشراف (سادات) داشت. شاعر و به علم انساب آگاه بود. از تألیفات اوست:
طبقات الطالبیین و تاج الأنساب. در 63 سالگی درگذشت. چون خبر
فتح قدس به او رسید، چنین سرود:
«آیا آنچه من با چشمانم می
بینم خواب می پنداری ؟ قدس آزاد شد و فرنگیان شکست خوردند
؟ و پادشاه آنان در بند است ؟ درحالی که پیش از این دیده
نشد پادشاه آنان اسیر شود. یاری خدا و آن پیروزی که
رسول وعده کرده بود در رسید؛ پس به تسبیح و استغفار پردازید.
شام را گشود و قدس را که روز قیامت محل حشر مردم است، پاک ساخت. کسی
که این فتح را برای محمد (پیامبر «صلی الله علیه و
آله وسلم») انجام داد، به او چه باید گفت و چگونه باید یاد شود
؟ پادشاهی که اسلام در شگفتی از او به خود می بالد و دنیا
به او افتخار می کند. حملات او پیوسته است، اگر در جبهه برای
شمشیرها به نام او خطبه خوانده شود، هر سری یک منبر می
شود». 5
ابومرهف نمیری
ابومرهف نصربن منصورنمیری،
شاعر نابینا. در کودکی به بغداد آمد و ادبیات را نزد ادیبان
و فقه را نزد فقها آموخت و خلفا و وزرا را مدح کرد. وی فردی زاهد و
پارسا بود. در شعر طبعی لطیف داشت و اشعارش استوار و دارای مفاهیم
عالی بود. یک بار درباره مذهبش از پرسیدند، وی گفت:
«علی و بتول و فرزندانش را دوست می
دارم و فضیلت تقدم شیخین را انکار نمی کنم.
و از کسانی که به عثمان آزار
رساندند تبرّی می جویم؛ چنان که از دوستی ابن ملجم هم
تبرّی می جویم.
اهل حدیث را به علت صداقت شان بسیار
دوست می دارم؛ ازاین رو جز به آنان به کسی منسوب نیستم».
6
سنان بن سلیمان
ابوالحسن، راشدالدین سنان بن سلیمان
بن محمدبن راشد بصری. بزرگ اسماعیلیان و مبلّغ آنان در قلعه های
شام بود. تبار او از بصره بود و در قلعه الموت سکنا داشت و در زمان سلطان نورالدین
محمودبن زنگی به سرزمین شام انتقال یافت. در تبلیغ و
فراخواندن مردم به مذهب خود کوشید و امیر دعوت اسماعیلیان
و صاحب قلعه ها و دژهای آنان در سرزمین شام شد. میان او با
سلطان نورالدین محمود چند بار جنگ و درگیری رخ داد و چون صلاح
الدین ایوبی قدرت را در دست گرفت، با او جنگید، ولی
نتوانست او را به زانو درآورد و از او فرمان نبرد. در شذرات الذهب آمده است صلاح
الدین فرستاده ای را به
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 246