responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 48

ب) حمله مغول

 

دولت مغول به رهبری جوانی مغولی به نام تیموچین شکل گرفت. او توانست افراد پراکنده قبیله خود را گرد آورد و بر چین و تبّت استیلا یابد و مردم اطراف را مطیع خود سازد. بزرگان قبیله او را چنگیزخان نامیدند؛ یعنی پادشاه چیره و به این لقب معروف گشت. خوارزمیان بزرگ ترین دولت اسلامی در مشرق بودند و در آن زمان علاءالدین محمد بر آنان حکومت می کرد. چنگیز می خواست برای تأمین مبادلات تجاری و حمایت از کاروان های تجاری میان کشورهای اسلامی با خوارزمیان روابط حسن هم جواری ایجاد کند؛ ازاین رو فرستادگانی نزد علاءالدین محمد فرستاد که طی نامه ای از او می خواست تأمین مبادلات تجاری و کاروان های تجاری را تعهد کند. خوارزمشاه نامه را در شأن خود نیافت. گویا چنگیزخان در این نامه با پسر خود سخن می گفت ! وی با اکراه با خواسته او موافقت کرد و خشم خود را پنهان داشت تا وقتی آن اتفاق روی داد. قافله بزرگی با اموال فراوانی حرکت کرد و از مرزهای خوارزم گذشت و به شهر أُترار رسید. فرماندار شهر افراد قافله را دستگیر کرد و به قتل رساند و اموال شان را مصادره کرد. گفته اند این کار به دستور علاءالدین خوارزمشاه انجام شده بود.

 

چنگیزخان وقتی چنین دید، تصمیم به انتقام گرفت و در سال 614ق با لشکری عظیم حرکت کرد. خوارزم را گشود و شهرهایش ازجمله سمرقند و بخارا را ویران نمود و همه ساکنان آن را کشت. علاءالدین خوارزمشاه نتوانست در مقابل این حمله ایستادگی کند و گریخت. دشمن او را تعقیب کرد تا به دریاچه خزر رسید. او به جزیره ای پناه برد و در آنجا گمنام و ناشناس به سال 617ق درگذشت. فرزند او جلال الدین منکبرنی جانشین پدر شد و حال او بدتر از پدر بود. در طول سلطنت خود با بقایای سپاه از اینجا به آنجا می گریخت تا اینکه در سال 629ق به میافارقین در جزیره ابن عمر رسید و به دهی در آن نزدیکی پناه برد. شخصی بر او وارد شد و او را کشت و آواره جان داد و با مرگ او دولت خوارزم پایان یافت. چنگیزخان به وطن خود بازگشت و نواده خود هلاکو را به فرماندهی سپاهیان مغول گماشت و روانه مشرق کرد تا شهرها را درهم بکوبد و کشتار و قتل و غارت و اسارت را به نهایت برساند. لشکر مغول در صفر 656ق به بغداد رسید و آن را درنوردید. بغداد را تخریب کرد. و مردم آن را از دم تیغ گذراند. خلیفه عباسی مستعصم باللّه هم از ضربه سهمناک مغولان در امان نماند. او را با خانواده اش در روز چهارم صفر همان سال کشتند و با قتل او، حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید.

 


ج) حمله نورمان ها

 

در سال 212ق در عهد زیاده اللّه اغلبی اول امیر افریقیه (تونس)، اعراب به فرماندهی قاضی قیروان اسدبن فرات بر جزیره صقلیه (سیسیل) استیلا یافتند. این فتح در سال 248ق کامل شد و شهر پالرمو پایتخت آن شد و به دولت اغالبه در تونس ضمیمه گشت. در سال 226ق اعراب از دریا گذشتند و شمال صقلیه را تا جنوب ایتالیا درنوردیدند و پس از تصرف شهر باری، آن را به حکومت خود در صقلیه ضمیمه ساختند. در سال 297ق با استیلای عبیدیان به رهبری عبیداللّه مهدی بر أغالبه، دولت آنان پایان یافت. عبیدیان قلمرو اغالبه را به حکومت خود که در تونس تأسیس کرده بودند، ملحق ساختند تا سال 336ق که کلبیون در صقلیه بر عبیدیان شوریدند و به رهبری حسن بن علی کلبی، فرمانروایی آن را خود به دست گرفتند.

 

در سال 432ق نورمان ها به فرماندهی تنکرید اتویل بر جنوب ایتالیا چیره گشتند و دولتی نورماندی تأسیس کردند و اعراب را از شهر باری بیرون راندند. در سال 464ق نورمان ها به فرماندهی روبر جیسکار اول از دریا گذشتند و صقلیه را تصرف کرده، اعراب را از آن بیرون راندند و در سال 480ق کاملاً بر آن منطقه استیلا یافته، به حکومت اعراب پایان دادند و پرچمی که 270 سال دراهتزاز بود، در هم پیچیدند.

 

بر اثر جنگ های صلیبی و حملات مغول و اسپانیا، ترس و وحشت مسلمانان را فراگرفت. شهرهای آبادانی که باتمدن، شکوفا و بارور شده بود، رو به ویرانی نهاد و هزاران هزار مردم آنکه در میان شان دانشمندان، فقیهان، صنعتگران و کارگزاران بسیاری بودند، به قتل رسیدند و شهرها از وجود آنان تهی و جهل و ترس و ناداری بر آن شهرها حاکم گشت؛ به گونه ای که شاعران از مشاهده آن همه ترس و وحشت، از خشکنای خود مرثیه سرودند و در ضمن اشعار خود کشتار و تخریب جنلاوران و آنچه با چشمان خود دیده بودند را گنجاندند؛ به گونه ای که می توان از میان آن اشعار ناله های قربانیان را شنید و آثار ویرانه ها را مشاهده کرد.

 

سوگنامه های شهرها و پایتخت های اسلامی

 

ـ باربسترو (Barbastro):

 

در سال 457ق اسپانیایی ها بر شهر باربسترو چیره شدند و فقیه زاهد ابن عسال در سوگ آن قصیده ای سرود. وی در آن قصیده می گوید:

«مشرکان با تیرهای نابکار ما را نشانه رفتند؛ ولی درست به هدف زدند. با اسبان خود به حریم قصرهاتجاوز کردند و هیچ کوه و دشتی از آن در امان نماند. چه مکان هایی که به تصرف درآوردند و به هیچ

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 48
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست