راه خيرات بىنياز شوم و در راهى كه خداوند
ما را در سخن خويش بآن تشويق فرموده كه: (سابِقُوا إِلى
مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ- 21/ حديد).
از خداى تعالى مىخواهيم كه راه و حركت بسوى نيكيها و خيرات را بر ما
آسان سازد.
اگر اجل و مرگ تأخير شود إن شاء اللّه پس از اين كتاب، كتاب ديگرى كه
از تحقيق در الفاظ هم معنى (مترادفات) و فرقهاى دقيق و مشكل آنها گفتگو مىكند
تأليف خواهم كرد كه با آن كتاب اختصاص و ويژگيهاى معانى الفاظ و معنى هر چيزى به
لفظ خود بدون در نظر گرفتن لغات مترادف شناخته شود مانند كلمه (قلب) در يك مورد و
(فؤاد) در مورد ديگر و (صدر) در جاى ديگر، يا همانطوريكه خداى تعالى در پى هر
داستان و موضوعى مىفرمايد:
و در جاى ديگر (لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ- 24/ يونس).
و باز (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ- 32/ اعراف).
و ديگر بار (لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ- 98/ انعام).
و بار ديگر (لِأُولِي الْأَبْصارِ- 13/ آل عمران).
و در مورد ديگر (لِذِي حِجْرٍ- 58/ فجر).
و بالاخره (لِأُولِي النُّهى- 128/ طه).
و همانند اينها، از اين قبيل موارد، امّا كسانيكه حقّ را اثبات
نمىكنند و باطل و بيهوده را پوچ و سزاوار بطلان نمىدانند چنين مىانديشند كه
موارد فوق و تمام آن الفاظ از يك بابند و آنها را به يك معنى به حساب مىآورند
چنين كسانى مىپندارند كه اگر در تفسير (الْحَمْدُ
لِلَّهِ)^ بگويند الشّكر للّه و يا در معنى آيه (لا
رَيْبَ فِيهِ- 2/ بقره) بگويند (لا شكّ فيه) لابدّ آنان قرآن را تفسير نموده و
حقّ تبيان را اداء كردهاند.
از خداى تعالى مىخواهيم كه توفيق را رهبر و پيشوامان، و تقوا و
پارسائى را روشمان، و انگيزهمان قرار دهد و ما را به آنچه كه سزاواريم بهره و خير
رساند و