عدّهاى گفتهاند ناميدن (ألف) به عدد هزار براى اينست كه سر آغاز
تنظيم شدن اعداد است. و اگر گفته شود- آلَفْتُ الدّراهم- يعنى به صدهزار درهم رسيدم، مانند- مأيت- به صد درهم
رسيدم و- آلفت- مانند- آمأت- است.
ألك
: الملائكة و
مَلَك، اصلش از- مألك- است كه اين هم مقلوب از ملأك و- المألك و المألكة و
الألوك- يعنى پيام و رسالت، و همينطور فعل الكنى- بمعنى پيغام مرا به او برسان و
ابلاغ كن.
ملائكه- بر مفرد و جمع هر دو اطلاق مىشود، خداى تعالى مىفرمايد: (اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا- 75/ حجّ) (از ملائكه رسولانى بر من گزيند) خليل ابن احمد[1] گفته است: «المألكة يعنى پيام و
رسالت زيرا پيام شفاهى است با دهان انجام
[1] ابو عبد الرّحمن خليل ابن احمد پيشواى نويسندگان لغت نامهها
است كه علم عروض و بحور شعرى را تنظيم نمود، متولّد قرن اوّل هجرى است، دانشمندى
زاهد، فاضل، حكيم، اديب، عابد و متواضع كه بعد از- صحابه پيامبر6 و ائمّه
اطهار( ع) و ياران راستينشان كسى متّقىتر از خليل را سراغ ندارند.
يكى از شاگردانش مىگويد: خليل در بصره گاهى قدرت دو فلوس
نداشت و شاگردان وى در اثر تعليمات او در تنعّم مىزيستند، در باره روحيّه قناعت و
پارسائى او گويند روزى سليمان بن على حاكم اهواز كسى را نزد او فرستاد و تعليم و
تربيت اولاد خود را از وى درخواست نمود پس خليل مقدارى نان خشك پيش سليمان فرستاد
و پيغام داد كه خداوند اين مقدار روزى را مىرساند و با شيوه قناعت حاجتى به
سليمان ندارم.
به تصريح ابن ابى داود و ابن ادريس، خليل از اكابر مجتهدين
اماميّه بوده است، او استاد سيبويه است، گويند در مكّه معظّمه دعا كرد و از درگاه
خداى موفّقيت علمى را درخواست نمود كه بيسابقه بوده و پيش از او كسى بر آن علم
سبقت نگرفته باشد دعاى او بهدف اجابت رسيد و بعد از مراجعت از مكّه باب علم عروض
بر او مفتوح گرديد و اين علم را اختراع كرد بطوريكه جامى شاعر معروف مىگويد: خليل
اوّلين واضع تشديد و همزه و معمّا بوده و نيز اوّلين كسى است كه لغت عرب را در
كتابى بنام( العين) ضبط و تمامى الفاظ آن زبان و قواعد و احكام آنها را به ترتيب
حروف تهجّى تدوين نمود ليكن اساس ترتيب الفباء را مطابق رويه هندوان در زبان
سانسكريت باين ترتيب( ع- ح- ه- خ- غ- ق- ك- ج- ش- ص- ض- س- ر- ط- د- ت- ظ- ذ- ث-
ز- ل- ن- ف- م- وا- ى) ذكر كرده است و نام كتابش را هم از حروف اوّل همين الفباء
كه( ع) است گرفته، امّا متأسّفانه اين كتاب بىنظير و گرانقدر مفقود الاثر است و
خوشبختانه شيخ طوسى ; در تفسير گرانقدرش( تبيان) اقوال خليل و قسمت زيادى
از لغات كتاب العين را در ذيل معانى لغات در تفسيرش نقل كرده. است كه گويا در زمان
شيخ طوسى كتاب خليل وجود داشته اميد است كه نسخه خطّى اين كتاب بعدها يافت شود، در
باره مقام حضرت على( ع) از او پرسيدند گفت« چه گويم در حقّ مردى كه دوستان از خوف
و دشمنان از حسادت مناقب او را كتمان كردند با وجود اين آنقدر از فضائلش ظاهر شد
كه شرق و غرب عالم را مملوّ گردانيد» و باز از او پرسيدند چرا مردم على( ع) را با
آنهمه قرابت با حضرت رسالت6 و مقامات علمى بينهايت كه داشته و زحمات فوق
العادهاى كه در اعلاى كلمه حقّ متحمّل بوده ترك كرده به ديگران پيوستند، پاسخ
داد« چون نور او بر نور ديگران غالب و صفوت او بر همه كس در هر مورد فائق بوده و
مردم نيز بهم شكل و مجانس خودشان مايلتر هستند».
ياقوت مىنويسد: او به سليمان چنين نوشت- ابلغ سليمان انّى
عنه فى سعة- و فى غنى غير انّى لست ذا مال، و الفقر فى النّفس لا فى المال تعرفه-
و مثل ذاك الغنى فى النّفس لا المال.
پدرش احمد از اصحاب حضرت صادق( ع) بوده و او اوّلين كسى است
كه بعد از پيامبر6 بهمين اسم يعنى احمد موسوم شده است. وفاتش در حدود 160 هجرى
است.
ترجمه شعر خليل اينست:
به سليمان حاكم اهواز بگو من از او بىنيازم فقط مال و ثروت
ندارم، فقر در نفس و شخصيّت فقرا است، نه در مال و ثروت بىنيازى من در نفس و روح
من است نه در مال و ثروتم.